صندلی برای امتحان زیاد بود منم دوسه دور گشتم صندلیم رو پیدا نکردم برگشت اینو گفتش که تو که گیج بودی خدا چرا تورو تو صف انسان های درست قرار داده پیش بیست نفر اینو گفت خوردم کرد مامانمم زنگ زد مدرسه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خوبه مامانت زنگ زده من سال سوم راهنمایی معلم زد تو سرم ب پدر مادرم گفتم اتگار ن انگار الان ۳۰ سالمه یادم نمیره فقط چون من دم دست معلم بودم من ردیف اول بودم امتحان داشتیم چند تا بچه ها صندلی هاشون رو زمین کشیدن معلمه منو جلو دستش بودم زد جای اونا هیچ وقت نمیبخشمش ن معلم رو ن پدر مادرم رو