از خدا خواستم اون جادوهایی که برام میگیرن

هم دستش رو شده ۳ سال پیش

هم چند بار سوتی داده همون سال

درسته 🥰☺️

هیچی 

اونموقع نمیدونستم امسال با حدس خودم بهش رسیدم سال ۹۵ یه خواستگار برام میاد و چون سرش شلوغ بود نصف شبا تو تلگرام با هم چت میکردیم ؛ همزمان پسر خالمم ( الآن متاهله با یه زن دیگه ) آنلاین بود 

گویا زنداداشم فکر کرده من با پسر خالم چت میکنم ( دختر خالم خواهرشو پسندیده بود برای داداشش ) 

بعد تصمیم گرفته با مشورت و همدستی خواهر و مادرش برن پیش جادوگر تا بخت منو ببنده 

حدود ۳ شب بعد نصف شبها جِن مِن میدیدم ۷ شبی میدیدم ( من اصلا نمیدونستم جادو چیه یا اینکه اون اجنه لا جادو اومده بودن رو هم نمیدونستم ) 

رفتم پیش یه سید دعانویس قرآنی و یه دعا داد و دیدن ها و آزارها و از خواب پراندنها و لمس ها قطع شد 

دعا رو بعدا باز کردم این بود : فَسَیَکفیکَهم اللهُ و هو السمیع العلیم 

اوضاع آروم بود از ۹۵ تا ۹۸ ( هر چند خواستگارام جور در نمیومد ولی حداقل چیزای ماورایی نمیدیدم ) 

از آبان ۹۸ دوباره شروع شد ( من با عشق سابقم کات کردم و اونم رفت با خواهر زنداداشم دوست شد اونا نمیدونستن وقتی بو بردن از یک ماه بعدش دوباره سایه هایی میدیم و ... دوباره با جادو بختمو بسته بودن 

زندا اشمه 😂

من نمیدونستم تا اینکه اردیبهشت ۱۴۰۰ رفتم پیس یه دعا نویس قرآنی حرفه ای تاس انداخت گفت بستگی داری دشمن داری تابستون ۵ سال پیش بختتو بستن ( دقیقا میشه وقتی که من اولین بار جن اینا دیدم ) 

من گفتم میدونید کیه گفت میدونم ولی نمیتونم بگم اجازه ندارم 

گفتم فقط بگید زنه یا مرده گفت زنه 

شهریور ۱۴۰۰ دست زنداداشم قطعی برام رو شد ( اونشب اومده بودن خونمون اومد اتاق من گوشیمو گرفتم دستم یه چیزی رو چک کنم ؛ به حالت شک شد چشاش گرد شد { احتمال داد من با دوست پسر خواهرش چت میکنم 😆 } ۳ شب بعد تو پذیرایی تو جام دراز کشیده بودم ولی بیدار بودم دیدم تو بالکن یه زن قد تقریبا کوتاه کفن پوش داره نگام میکنه فقط گردی صورتش معلوم بود شبیه زنهای سیه چرده بود ولی ۲۰ برابر زشت تر شبیه گرگ چشاش سفیدی نداشت قهوه ای و گرد بود عین چشم خرس ۵ دقیه همدنجا بود و بهم زل زده بود ، پا شدم رفتم اتاق مامان بخوابم 

دیگه اون شد که فهمیدم این یه جن هست ( موکل سحر که با جادو اومده ) و جادوهای قبلی هم کار خودشون بود 

از اون به بعد بود که در گوگل و نی نی سایت راه کارها و سوره های باطلی رو یاد گرفتم بعد آذر همون سال کاربر @سایوجان    ( تعلیق یکطرفه شده ) رو ایجاد کردم 

بعد کاربر گبی ( تعلیق دائم شده ولی از تاپبکاش یادمه ) 

آلتادین 

@دلاراممحسین    

@برامبیاسبوحشی    

@تکمیلاطلاعاتکاربری    

رو ایجاد کردم 

همین چند وقت پیش داشتم با زنداداشم حرف میزدم و اسم خیابونی که عشق سابقم اونجا زندگی میکنه رو آوردم ( از قصد نبود ) ولی ۲ روز بعد نصف شب چیزای نورانی میدیم و سایه و صدای نفس ؛ فهمیدم که باز برام دعا گرفته

زنداداشم و مادر ( و خواهرش ) من فکر مبکردم تنهاس الآن میدونم مادرشم همدستشه

دستش که شهریور ۱۴۰۰ رو شد .

یادم نیست پارسال بود یا پیارسال یکی برام ف.ال قهوه گرفت چیزایی که میگفت اغلب درست بود یکی از چیزایی که گفت این بود : چند سال پیش ۲ زن با مشورت هم رفتن پیش یه جادوگر صُبّی یهو.دی و واست جادو میگرفتن اما تونستی باطلشون کنی با اون چیزی که خودت بهش اعتقاد داری حالا یا قرآن و دعاهای شرعی بوده یا شمع تراپی یا مدیتیشن و چیزایی شبیه این ( من با سوره های باطلی کرده بودم + حدیث کساء ) و گفت باز هم برات جادوهایی گرفتن و خواهند گرفت ولی با همون روشی که خودت بهشون اعتقاد داری میخوای باطلشون کنی چون برات یه جاده میبینم که نشون راه رهایی هست . و اسم اون ۲ زن به عنوان گیرندگان جادو ؛ رو هم رفته ۸ حرفه ( دونه دونه حرف ها رو گفت وقتی کنار هم قرار میدم اسم زنداداشم و مادرش در میاد ؛ 

اکثر اسامی اطرافیان رو تصور کزدم هسچ کدوم تمامیه اون ۸ حرف رو نداستن