راستش یه دلایلی داره که شاید یکم کنار هم واقعی به نظر نیاد اما من
وقتی نوجوون بودم یه مشکلی داشتم مشکلمم این بود که وقتی فهمیدم رابطه ج…و اینارو گناه میدونستم و نمیتونستم خودمو راضی کنم حتی الان این مشکلو دارم و بارها خودمو سرزنش کردم بارهااا میخواستم درمان شم احساس میکردم به هیچکس گرایش ندارم خلاصه رفتم دانشگاه با شوهرم اونجا آشنا شدم و بهش گفتم اونموقع فکر میکردم ازدواج کنم درست میشه و کم کم حس عشق پیدا کردم و رابطه هم داشتم اما هیچچچ لذتی نمیبردم بسیار هم خجالت میکشیدم شاید هیچکس منو درک نکنه اما
این شد که شوهرم همون موقع سر یه شغلی رفت که با زنا ارتباط داشت و یبار فهمیدم که بله…بعد از چندین سال زندگی و تا امروز که ۱۷ سال میشه من ایشونو فراموش نکردم و ایشونم منو فراموش نکرد ازدواجم نکرد راستش شاید پشیمون شد اما من دلیل اینو این میبینم که نمیتونستم اینکارو انجام بدم
همونموقع من باردار شده بودم…بخاطر همین میگم شاید عجیب و باور نکردنی هم باشه و دیدم واقعا نمیتونم بچرو وارد زندگیم کنم و من ترجیح میدم تنها بمونم همیشه و با شخصی تو رابطه ندارم