از دعا اینا شروع شد فقط من میدونم اینارو تو کل فامیل
بعدم دعا ها گرف اوکی شدن
به جای اینکه مثل اکثر مامانا مخالفت کنه پشت دخترش وایساد کمکش کرد
ارتباط خوبی گرف با پدرمادر پسره
در کل نمیدونم کار خوبی کرد یا بد بود ولی عاقلانه بود و به نفع دخترش بود واقعا
کلی کار دیگه کرد وقتی اومدن خاستگاری رنگ عوض کرد مامانش
هی پسره رو دعوت میکردن خونه که دختره ما ته تغاریه فلانه
تو فلان جوری(عیب های الکی)
با کلی ناز کردن هم دختره رو دادن بهشون
من میدونستم از ۳ سال قبل دوستشون فقط برنامه میریخت
یبارم از زیر زبونش در رفت گفت منکه گفته بودم پسرتون برا من میشه اخرش بزرگش کردین برا دختره من