اطرافتون دختری بوده که ازدواج خیلی خوبی داشته باشه

یکی ازاشناهای من یه دخترمعمولی بودکه تاسوم دبیرستان رشته کارودانش بیشترنخونده بودیه بابای کارگرداشت که بشدت خسیس بودوبه زورخرجشونومیدادیکی ازاقوامشون پسرخوبی بودمامان دختره خودش چندبارزنگ زدبیایدخاستگاری دخترم وچون میدونست توشهرکوچیک دخترش دوست پسرداره وزودهمه میفهمن به زورچسبوندش به اون پسروخودشونم باورشون نمیشددقیقادوسال بعدازازواجشون پسره کارمنده بانک بود دستگاه خرید وزندگیش ازاینروبه اون روشد الان چندتاخونه چندتاماشین  چندتازمین دارن دوتاپسرداره قشنگ سالی هشت نه بارمسافرت میره هرلباس وطلایی که بیاداولین نفراون میخره خونش همیشه عین فروشگاهه بهترین خوراکی هاومیوه هاتوخونشه وازهمه مهمترسوهرشه بااینکه خیلی معمولیه یجوری باهاش حرف میزنه ورفتارمیکنه انگاریه فرشته است که اومده روزمین وقتی رومبل میشینه بالش میزاره زیرپاش الان پسرهاشم یادگرفتن با مامانشون مثل ملکه رفتارمیکنن بخام تعریف کنم یه کتاب میشه ولی من هیچ کسواطرافم مثل اون ندیدم همه ازفامیل وغریبه حسرتشومیخورن ولی هیچ وقتم چشم نمیخوره شوهرشم خیلی چشم ودل پاکه واهل خدا

قد بلند بودن ک خودش یه آپشن

منم ی دوست دارم دختر تا هفتم درس خونده قدش تقریبا 160 و خورده ایه متوسط روبه چاقه دماغ گنده هم داره چشماش سبزه ولی اینقد ریزه ک نگو جای خیلی بدی زندگی می‌کنه خانواده هم معمولی اخلاق اصلا ندارع کینه ای و زخم زبون ژنه از اوناس ک عیب یکیو بگه و خیلی هم خسیس الان ی خاستگار داره خووووشکل پولدار کارخونه داره ماشین خارجی وووووووو

آره، دختره خودش پزشک و فوق تخصص رادیولوژی بود و استاد دانشگاه تهران، چهل سالگی با یکی از همکاراش ازدواج کرد یه دختر هم داره

مادرم

دلیلش رو ازشون بپرسید و با رفتاراتون نشون بدید که موافق تکرار شدن این کارها نیستید...

آره

ویژگی دختره: شانس به مقدار زیاااااد

ببخشید نفهمیدم به ذره واضح تر میگید 

من کلا چیزی که از زندگی دخترعمم دیدمو گفتم و واقعا فکر میکنم خیلی خوشبخته و همچیو باهم داره

کلا فضای خانوادشون عالیه همه تحصیل کرده و فهمیده نه مثل مذهبیای تعصبی همه جور آدمی تو خانوادشون هست

ولی نظر من اینه فقط ظاهر زندگی بقیه رو نگاه نکنین ک چقد خوشبخته...

منم مادرپدر رو سرم نبوده از بچگی و پیش مادربزرگم بزرگ شدم..و خیلی اهل حجاب نبودم ..همه میگفتن کی میاد با این سرو وضع تورو بگیره..حدقل پدر مادر نداری یکم حجابتو رعایت کن و ‌‌‌... خلاصه محل کارم با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردیم و همه دهناشون باز مونده بود ک خوشبحالش خیلی شوهرش خوبه و فلان و تو کل اقوام پیچید ک فلانی چ شوهری کردی.‌

و الانم هرکی از بیرون زندگی منو میبینه فک میکنه خیلی خوشبختم ولی من اصن خوشبخت نیستم.‌. ظاهر زندگیم خوبه..شوهرم اخلاقش خوبه باهام ولی خیانت دیدم و حالم داغونه..دیوونه شدم.‌افسرده شدم ولی جلو بقیه نشون نمیدم....این یعنی خوشبخت بودن؟؟ 

درسته،،،،هیچ کی در واقع از باطن زندگی کسی خبر نداره.

فکر می کردم یکی از دختر عموام ولی اونم مریض شد بنده خدا 

اختلاف سنیش باهمسرش پونزده سالشه و اقاعه ازدواج دومش بود (اولی رو چون تا لنگ ظهر می خوابید و از سر کار میومد غذا نبود و یسری اختلافات دیگه جداشد ازش)

ولی با این خدا راشکر خیلی خوب و خوشبخت بود 

خیلی هم زیباس 

منم یه مورد دارم از اشناهای نزدیک دختره اصلا خوشگل نبود و لی خانواده خوبی داشت از نظر مالیم متوسطشوهرشفوق العاده دوسش داره وبهش احترام میزاره وضع مالی شوهرش عالیه خیلی خیلی خیلی پولدار