گاهی اوقات پیش خودم میگم کاش میساختم تحملش می کردم ولی درخواست جدایی نمی کردم. میترسم تنها بمونم
بنظرتون طبیعی هست این حالتم؟
علاقه و عشقی ب شوهرم نداشتم نمیتونستم باهاش کنار بیام ولی پیش خودم میگم کاش مثل زنای دیگ میساختم تحمل می کردم ظاهری. همون حرف قدیمای میسوختم و میساختم. واهمه دارم کسی دیگه سراغم نیاد.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
واسه اینکه تنها نمونی توجیه نداره با آدم نادرست بمونی
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
یعنی سما حاضری تنها باشی ؟؟؟ تا اخرین لخظه عمرت ۷۰ ساله شدی
هیچ کس حاضر نیست ولی طبیعیه عزیزم این حس هایی که من و شما داریم باید انقدرررر رو خودمون کار کنیم افراد خوبو جذب کنیم به ظاهرمون برسیم و خیلی چیزای دیگه
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی