خلاصه شوهرم همون روز گویا خط شو عوض کرده تمام شبکه های اجتماعی شو پاک کرد و گفت من حتی اگه ذاتمم خراب باشه ک اینکارو کردم ذاتمم درست میکنم رفته پنج جلسه پیش یه روانشناس خیلی معروف رزرو کرده ک رابطه مونو نجات بدین چند روز پیش روز زن بود از هفت صبح اومده بود در خونه بابام اینا وایساده بود با دسته گل
دیروز رفته بودم ی سالن موهامو کراتین کنم ولی خب جواب شوهرمو ک نمیدم نمیدونست کجام مامانم بهش گفته بود رفته ارایشگاه برای موهاش فقط بعد من از صبح ک رفتم چون سالنش تو طبقه پایین بود انتم رفت موهای منم بلنده کارم تا شب طول کشید شوهرم رفته بود شماره تک تک ارایشگاه های شهرمونو پیدا کرده بود از گوگل از دیوار و ...زنگ زده بود ک بفهمه من اونجام حالم خوبه یا تا اخرش ب سالنی ک من توش بودم زنگ زد ب مامانم گفته بود ۲۷ امین سالنی بود ک زنگ زدم تا پیداش کنم ک کل خانومای تو سالن تعجب کرده بودن
ولی با همه اینا دیگه دلم باهاش نیس نمیتونم بهش فرصت بدم