2777
2789

من پنج ساله ازدواج کردم تو کل این ۵ سال منو ب عنوان ی زن خوشبخت مثال میزدن تو فامیل شوهرم اینجوری بود که کمتر از بانو و دورت بگردم تو جمع ها نشنیدم ازش تمام پولا کارتا همه چی دست من بود اگه چیزی میخواستم به جا یدونه دوتا میخرید چندتا میخرید اگه پولشو داشت اینقدر لوسم میکرد گاهی خودم خسته میشدم پریود ک میشدم عین پروانه دورم میچرخید گاهی درد داشتم میشست کنارم گریه میکرد غذا درست میکرد خوراکی میخرید جایی میخواستیم بریم اول نظر من مهم بود کلا بدون نظر من هیچ اتفاقی نمی افتاد دوسال با خواهرش چون تو کار من دخالت کرده بود قهر کامل کرد با مامانش به محض اینکه میفهمید یک درصد داره حد و حدود و میگذرونه مهم وایمیساد جلوش 


بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خواستم درس بخونم حمایت کرد کلاس ارایشگری رفتم حمایت کرد هرکار خواسته ام بود حمایتم میکرد هیچ وقت محدودم نکرد تا من نمیومدم سر سفره تو مهمونیا غذا نمیخورد هیچ وقت صداشم روم بلند نمیکرد 

اما با همه اینا دوهفته پیش فهمیدم سه روزه با ی دختره اشنا شده و چت میکرده باهاش

همون شب افتاده بود روپاهام گریه میکرد میگفت غلط کردم ببخش تا اخر عمر هرچی تو بگی فقط نرو روز بعدش خودش و مامانش اومدن پیش بابام جلو بابامم گریه کرد و التماس مامانشم گریه و التماس بابام کرده بود که نمیخوام عروسمو از دست بدم من کاری ب پسرم ندارم اصلا خودمم ازش رو برگدوندم برای این کارش ولی شما نزار جدا شن 



خلاصه شوهرم همون روز گویا خط شو عوض کرده تمام شبکه های اجتماعی شو پاک کرد و گفت من حتی اگه ذاتمم خراب باشه ک اینکارو کردم ذاتمم درست میکنم رفته پنج جلسه پیش یه روانشناس خیلی معروف رزرو کرده ک رابطه مونو نجات بدین چند روز پیش روز زن بود از هفت صبح اومده بود در خونه بابام اینا وایساده بود با دسته گل 

دیروز رفته بودم ی سالن موهامو کراتین کنم ولی خب جواب شوهرمو ک نمیدم نمیدونست کجام مامانم بهش گفته بود رفته ارایشگاه برای موهاش فقط بعد من از صبح ک رفتم چون سالنش تو طبقه پایین بود انتم رفت موهای منم بلنده کارم تا شب طول کشید شوهرم رفته بود شماره تک تک ارایشگاه های شهرمونو پیدا کرده بود از گوگل از دیوار و ...زنگ زده بود ک بفهمه من اونجام حالم خوبه یا تا اخرش ب سالنی ک من توش بودم زنگ زد ب مامانم گفته بود ۲۷ امین سالنی بود ک زنگ زدم تا پیداش کنم ک کل خانومای تو سالن تعجب کرده بودن 

ولی با همه اینا دیگه دلم باهاش نیس نمیتونم بهش فرصت بدم

کلا بنظرممم مردی ک خیلی خوش اخلاق و ببخشید خا.یه مال زنشه احتمال خیانتش خیلی زیاده

ادم اینجوری زیاد دیدم

عادی باشه خیلی خوبه

منم ی مرد مهربون و اینجوری میاد سمتم درجا ردش میکنم

خواستم درس بخونم حمایت کرد کلاس ارایشگری رفتم حمایت کرد هرکار خواسته ام بود حمایتم میکرد هیچ وقت محد ...

اول بگو نه نمیتونم ببخشم و بزرگش کن بعد که التماس کرد بگو بخاطر روزای خوبی که باهم داشتیم میخوام یه فرصت به زندگیمون بدم و اینطور فکر کنم که برای بار اول و آخر لغزیدی و الان پشیمونی ولی بابت ضمانت باید چیزی به نامم بزنی ضمانتی بشه دیگه تکرار نکنی

خلاصه شوهرم همون روز گویا خط شو عوض کرده تمام شبکه های اجتماعی شو پاک کرد و گفت من حتی اگه ذاتمم خرا ...

ببین اسی

به حرف ما نی نی سایتا نرو.

ما تو زندگی خصوصیت نیستیم.

بهتره بری مشاوره 

و از من میشنوی باهم یک جلسه یادچندجلسه دوتایی دور از خونتون و خانوادتون صحبت کنین و به نتیجه برسین

یادته میگفتی دوستداری زودتر از من از دنیا بری چون تحمل نبود منو نداری؟چرا خدا صدای تورو شنید ولی صدای منو نه🖤 عهد بستم باخودم  تااخرین نفسم بهبعشت پایبند بمونم،قول میدم سریع بیام پیشت عشقم😞.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792