با پولی که خودش کار کرده بود برای شوهرش لباس خرید
گفتم این ادم برات چی خریده که تو میخوایی برای اون بی لیاقت بخری؟
بعدم کلا دوپونصد پول داره😐😂خودت واجبتری
مامان بزرگمم باهامون بود اون براش شلوار خرید
بعد که رفتیم خونه بخاطر شلواری که مامانش(مامانبزرگم) خرید کلی تشکر کرد
بعد به مامانم گفت نمیخریدی که دو روز دیگه منتشم نزاری😐
مامانم هربار پولی بدستش رسیده خرج شوهر بیغیرت معتاده بیکارش کرده بارها ازبدبختی نجاتش داده باز نمک نشناسه
دلم بیشتر برای این برای مامانم سوخت که برای لباس مامانش خوشحالی و تشکر کرد
بعد زد تو ذوق این😐
البته به من چه من بارها بهش گفتم خودم میدونه شوهرش چه نمک به حروم بی ذاتیه
ولی باز انقد احمقم دلم براش میسوزه