دوستان سلام.من دو تا واحد خالی دارم توی شیراز.پسر خاله م ماه بعد عروسیشه و اوضاع مالیشون اصلا مناسب نیست.خونه به نام منه و همسرم پیشنهاد داد خونه رو رایگان بهشون بدیم تا خودشونو جمع و جور کنن.بنظرتون این کارو بکنم یا نه ؟این موضوع رو به کسی نگفتیم تا الان
Everything will be ok in the end.if its not ok,its not the end
بزن باران به نام هرچه خوبیست /به زیر آوار گاه پایکوبیست /مزارع تشنه جویباران پر از سنگ /بزن باران که وقت لای روبیست /بزن باران بهاران فصل خون است /بزن باران که صحرا لاله گون است /بزن باران و شادی بخش جان را /بباران شوق و شیرین کن زمان را /به بام غرقه در خون دیارم /به پا کن پرچم رنگین کمان را
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بزن باران به نام هرچه خوبیست /به زیر آوار گاه پایکوبیست /مزارع تشنه جویباران پر از سنگ /بزن باران که وقت لای روبیست /بزن باران بهاران فصل خون است /بزن باران که صحرا لاله گون است /بزن باران و شادی بخش جان را /بباران شوق و شیرین کن زمان را /به بام غرقه در خون دیارم /به پا کن پرچم رنگین کمان را
حتما شرایط اجاره کردن یه خونه رو داره ک میخواد مستقل بشه
بنظرم یه مبلغ مشخص کنید ماهیانه،بعد ب نیت خودشون طلا یا دلار بخرید،دو سه سال دیگه ک خواستن پاشن بهشون بدینشون
از قدیم گفتن صابخونه خوب،مستاجرو از فکر خونه دار شدن ب در میکنه/:
من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی. یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز میکنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم): حکایت مواجهه من با آدمهاییه که یهو ازشون عجیبترین بیمهریها رو میبینم...
اینجا همه احساسی و هیجانی تصمیم میگیرن و در نظر اول میگن اره حتما بدهولی اینم در نظر بگیر خونه رو بد ...
بابای من به پسر عمم خونه داد نشست وقتی داداشم میخواست زن بگیره گفت میخوامش برای پسرم اونام شروع کردن نفرین و فحش دادن که الهی پسرت خیر نبینه منو آواره میکنی تا پسرت زن بگیره