از بچگی پدر مادرم اختلاف داشتن مدام دعوا و کتک کاری بود اما ۱۵ سالم که بود یه مشکلی برا داداشم پیش اومد که باعث اختلاف شدید تر بین پدر مادرم شد دیگه یه جوری دعوا میشد که حتما باید زنگ میزدم پلیس بیاد جداشون کنه بابام خرج خونه رو نمیداد سر کار نمیرفت میگفت کار نیست هیچی تو خونه برای خوردن نبود ولی باز بابام انتظار داشت غذا بذاریم جلوش از تو دوتا مغازه اون زمان نسیه میاوردیم بابام رفته بود بهشون گفته بود اگه زنو بچم اومدن چیزی بهشون نده مامانم رفته بود در مغازه یه نوشابه و چند ا بسکوییت برداشته بود مغازه دار بهش گفته بود شوهرت ا
اقایونی که تو نی نی سایتن همونایین که تو عروسیا میان قسمت زنونه چشم چرونی مگن همه
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
خیلی خیلی بده من هنوز بعد ده سال بعضی وقتا به خاطر این حرفی ک بابام رفته زده میشینم ی دل سیر گریه می ...
الهی بگردم میفهمم چی میگی، ان شالله سرش به سنگ بخوره بیاد برات جبران کنه هرچند نمیشه، آدم از غریبه زیاد ناراحت نمیشه ولی حرف خانواده بدجور دل میشکنه.
عزیزم برای درمان درد مادرت سراغ طب سوزنی رفتین؟ خواهر من کمرش داغون بود، دکتر گفت سریع عمل وگرنه فلج میشی، با دو جلسه طب سوزنی خوب شد، سوزن تو مچ دست میزنن که نه خطر داره نه درد.
"الحمدالله کما هو اهله" یعنی (از دست و زبان که برآید/کز عهده ی شکرش به درآید)