2777
2789

لایک کنید هر ازگاهی منو

من یه دخترم یه دختر از جنس امید 🪭❤️ یه دختر که عزیز دردونه ی باباشه 🥺🧡  آهو خانم هستم از اسمم به شدت بدم میومد ولی خب تو تاپیکی که زدم همه گفتن قشنگه و الان عاشق اسممم🩵🫠  میشه برای خوب شدن زندگیمون و رسیدن به آرزوم یه صلوات برام بفرستین 💚🫀 خدایا منو به کراشم برسون 🥺😘🧡 امروز نقی ام کاملا معمولی 💚

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

بذار

همونم که میگن، نگاهِ ظاهرش نکن...! تدریس زبان متوسطه اول و دوم، پایه ی قوی و گرامر اصولی😍😁 بهم پیام بده اگر دوست داری زبانت پیشرفت کنه و نمره 20 بگیری..🤗 قیمت هر جلسه کلاسم خیلی کمه🙄

ممنون میشم لایکم کنید🙃

به نام خدایی که🍂 قیمت دیدارش مرگ است 🥀                                                                                                           ❌️درخواست دوستی قبول نمی کنم❌️                 


من دخترچهارم یک خونواده ی هشت نفره بودم..
پنج تا خواهر و یه دونه داداش 
یه دختر احساساتی بسیار درسخون 
قیافه م هم ظریف و نسبتا خوشگل چشمهای عسلی و موی فر
پدرم بیماری روانی داشت و شدتش کم و زیاد میشد...
مادرم یه زن آروم مهربون  و مظلوم بود
دوران بچگی و نوجوونی ما توی فقر و سختی سپری شد ..بااینکه پدرم درآمد خوبی داشت
اما خیلی زیاد خسیس بود و من سنم پایین بود اما یبار شاهد دعوای داداشم با بابام بودم که داداشم بهش گفت نزول خور..تو نباید نزول بدی و اینا
و ما یادم نمیاد هرگز لباس خوبی پوشیده باشیم غذای خوبی خورده باشیم 
و حتی رفت و آمد زیادی هم با کسی نداشتیم..
ما توی روستا زندگی میکردیم

دیگه همه مون درسخون بودیم چون تفریحی نداشتیم و گزینه ی دیگه ای در کار نبود
خواهرام هرکدوم قبل من به ترتیب دانشگاه رفتن ولی خب هیچکدوم رشته ی تاپ و بدرد بخوری نرفتن چون جایی برای درس خوندن نداشتیم همش یه اتاق بود و پول کتاب تست و کنکور آزمایشی و اینا رو هم نداشتیم..


منم دقیقا مثل خواهرام..بااینکه درسخون بودن اما پشتوانه ای نداشتم و حمایتی نمی‌شدم دانشگاه دولتی قبول شدم ..رشته ی بهداشت محیط ..
بعداز تموم شدن درسم دوسال طرح داشتم و سرکار رفتم و ازدواج کردم
داداشم و دوتا از خواهرام قبل من ازدواج کرده بودن
شوهرم از اون پسرهایی بود که از بچگی کار کرده بود و پس انداز کرده بود  
نسبت فامیلی دوری داشتیم و خونوادش جایگاه اجتماعی خوبی بین مردم داشتن و همه قبولشون داشتن

دوماه از عقدم گذشته بود که پدرم فوت شد..راستش دلم برای بی پدری خودم و برادرخواهرام خیلی میسوخت و خیلی گریه کردم اما ته تهش حس خاصی به خود مساله ی مرگ پدرم نداشتم چون عملا برای ما پدری نکرده بود...


بعد یه سال وخورده ای عروسی کردیم 

و طرحم هم تموم شده بود ..از یه طرف واسه استخدام میخوندم از یه طرف چون یکی از خواهرام مشکل نازایی داشت میترسیدم چون خودمم عادت ماهیانه م نامنظم بود بهرحال رفتم دکتر و بعدچندماه باردار شدم و خدا یه دختربهم داد..

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز