من همش سکوت کردم گفتن نماز رفتم مژه ناخنم برداشتم گفتن حجاب حجابمو درست کردم
گفتن پسرم پولاش چیکا میکنه براش جمع میکردم خرجم کم‌کردم
گفتن سرکار میری زشت نرفتم هر سازی بگی زدن رقصیدم آخر بد من شدم
هر کاری دلشون خاسته کردن با من
گفتن عروسی نگیر اصراف گفتم باشه
بعد دیدم تمام لوازموشو دوتا دوتا خریده
زنیکه پاپتی غربتی بخدا
دقیقا بهت بی احترامی کردن برو توخودت دیگه گرم نگیر جدی شو ناراحت شو،واین که رفت وامد خیلی کم این از همه بهتر ،دعوا و دهن به دهن گذاشتن جوابگو نیست،میری نیم ساعت بشین بیا خونت
بلدی با پنبه سر ببری؟مستقیم وارد جنگ و گله و دعوا نشو قطع رابطه هم تو عقد درست نیست
من از اول باهاشون خودمونی نشدم هنوزم انگار دفعه اوله میزم خیلی رسمی میرم میام حرف اضافه گرم گرفتن بی خود اصلا ندارم برادر شوهرام چند باری فاز شوخی برداشتن هی خواستن سر شوخی رو باز کنن من کاملا با اخم و جدی بدون حتی لبخند جواب دادم
میدونم پشت سرم گفتن دختره افاده ایی دختره یوبس اخلاق و خیلی چیزا دیگه گفتن ولی مهم نیست مهم اینه فهمیدن من مثل اون بکی عروسا نیستم هر چی دلشون بخواد بگن مادرسوهرم گاهی گوز گوز میکنه که اونم هرچی بگه کلا نادیده میگیرمش
1 یاد بگیر اگر ناراحت شدی به رو نیاری و تو چهره ات مشخص نباشه !
2تیکه ها رو با خنده جواب بده و بی جواب نذار
۳شوهرت رو درگیر نکن و بد خانواده اش رو نگو مثل خودشون باش اگر تو بد بگی اونا خوب بگن شوهرت فکر میکنه مشکل از شماست
۴کار خودتو بکن و سعی کن با شوهرت کار هارو پیش ببرید و بی نیاز اونا باشید تا وقتی نیازمند اونا باشید اوناهم خوب میتونند اذیتت کنند .
۵ رفت و آمد رو کم کن !خیلی در جریان قرارشون نده !به اندازه کمکشون کن و سوال هاشونو با سوال جواب بده !ندار از زیر زبونت حرف بکشن
۶ کار غیر ضروری و محبت الکی از خودت نشون نده !چون بعد توقع میکنی و توقع بر آورده نمیشه
