ببین قبلا میومد خونه همش تو گوشی بود و خونه مامانش
منم چناااان بلایی سرش آوردم ک آدم شد آرامش براش نزاشتم
میگفتم چیه همش تو گوشیی با کی چت میکنی؟؟؟ کیه ک از من مهمتره؟؟
چرا هیچ وقت خونه خودت نیستی چرا همش اونجایی تو ک اینجوری بودی چرا زن گرفتی افسرده شدم از دستت
خلاصه اول کلی حرف بارش کردم بعد رفتم مرحله ی دوم
دیدم باز داره ادامه میده خودم تنهایی غذامو میخوردم بهش نمیگفتم بیا بخور
رخت خوابمم آورده بودم تو پذیرایی وقتی میومد خونه حرف میزد بی محلی و قهر میکردم باهاش محبت نمیکردم بهش یه مدت کلا سرد شدم باهاش سر این کاراش