هووف یچیزی میگم یچیزی میشنوی
نمیدونی اون اوایل چقدر حرصم میداد سر این دختره
هی میومد یجورییی عکساشو نشونم میداد یا مثلا پیش هم بودیم تا داداشش مسرفت شروع میکرد از اونا میگفت یا از خاطراتشون میگفت که اره نمیدونم خونشون فلان بود فلان پرنده رو داشتن دختره قدش فللن بود
حتی دو سه بارم به جای اسم من اسم اونو صدا زد بعد خندید گفت شرمنده
حالا سرجمع همسرم شش ماه با دختره دوست بود خانوادشم کلااا دوبار دیدنش و باهاش حرف زدن😐😐😐
(از این اطلاعات مطمئنم چون فامیلیم و خیلی نزدیک بودیم بهم)