شوهرم میگه تولد بچه رو بریم خونه مامانم

یه فکری بکن اون بچه اسیب میبینه ک صد درصد از ترکش ها تاحالا بی‌نصیب نمونده 

من چون خودم کسیو ندارم این سوالو بندرت میپرسم ولی ایا برادر و پدر داری؟

بچت چند سالشه ؟ 

به مادر شوهرتون زنگ بزن ، بگو شام میآیم . شام و پذیرایی با اونا شما هم کیک ببر و خوشگل کن و فقط به تولد بچه فکر کن 

بیخیال چرا حرص بخوری 

خب به بچت بگو بگه دوست نداره اونجا تولد بگیره بهش بگو اگه توی خونه تولد بگیری دوستاشو دعوت میکنی ولی خونه مادربزرگ نه 

تا حالا نشستی باهاش حرف بزنی ؟ قطعا اینکارو کردی اما اینبار بشین پیشش بهش بگو بیا درگیری و بحث رو تمام کنیم من به حرف تو گوش می‌کنم فقط به خاطر خودت ، توهم بیا بشو همه کس و کارم ، بزار کنار هم خوب باشیم تا یه مدت هم هرچی گفت بگو چشم شاید زندگیت تغییر کرد 

درک میکنم منم کلا کسیو ندارم درقید حیاط نیسن 

کم کم شروع کن ب پس انداز لطفاً نگو ک‌درامد ندارم مثلاً اگ خرید کردی برا بچه اندازه ۵۰تومن خوراکی بگو شد هشتاد تومن بیست تومن نقد از مغازه بگیر و قایم کن من مثال میزنم فقط بیست تومن درسته کمه ولی همونم خوبه به وقتایی اپم لنگه همبن بیست تومنه اب هم قطره قطره میسه به سطل ،سطل میشه حوض،حوض میشه استخرو.... 

کم کم دور خودتو جمع کن 

منم ده تومن ده تومن گاهن پنج تومن جمع کردم و الان شکر خدا پولدارم

گوش بده ب حرفم خواهش میکنم پشت. گوش ننداز 

کسی ب فکر مانیس ولی خودمون ک هستیم جلوگیری ام کن ک دیگ بچه نیاری

بااین شوهرزبون نفهمش فکرنکنم این راهکارجواب بده دعواشون میشه میزنتش

تو که ازش کتک میخوری چرا باهاش زندگی میکنی ؟

وای خدا منم از یکی از خواهر شوهرام اینقدر بدم میاد  که وقتی می بینمش تنگی نفس میگیرم بس که متلک میندازه و پشت سر ادم حرف میزنه

از خرجی خونه بزن مثلا سیب خریدی۶۰تومن بگو شد۹۰تومن و....

من ده سال پشت گوش انداختم ک اگ اون ده سالو عاقل بودم الان خونه ام میخریدم تو مث من نباش عاقل باش راه پس نداری ولی راه پیش داری با شوهرتم کج دارو مریض سر کن ازش پول بکن گرچه نداره همون کم هم خوبه ده هزار تومنم ده هزار تومنه گاهی ادم لنگ همین ده هزاریه خدا بزرگه تو تلاش کن اونم دستتو میگیره