نزدیک به ۴ ساله که عقد کردم همه جوره با شرایطش کنار اومدم بیکاری بی پولی از روز اول هیچی نگفتم بخاطر دوس داشتن خونوادشم فکر کردن من از پشت بوته دراومدم دیگه از زندگی نه پولی نه کار از همسرم نه توقعی و بدون عروسی لخت برم تو خونه خودشون با پسرش زندگی کنم درصورتی که من ازش جبران خاستم بهم قول داد اما وارونه طلبکارم هم هستن نه احوالم میگیرن نه معرفتی و شعوری از لحاظ ظاهری و شخصیت خانوادگی و فرهنگی هم زمین تا اسمون با هم فرق داریم من خیلی از لحاظ هرچیزی از اون بهتر هستم.. ۱۰ سال ازم بزرگتره هرکی منو میبینه باورش نمیشه که نامزدم اینه قدرمم نمیدونن پایین ترین مورد خاستگار من بود که من جواب دادم باید بگم متاسفانه
حالام مشکلم اینه که تو بعدی مینویسم بخونین خاهرا لطفا یه راهنمایی درست کنین