چه بدی بهتون شده که هیجوره نمی‌تونین ببخشین و فراموشش کنین

اره خیلی از وقتی دلمو شکوندن همین جوری دارن پشت سرهم بد میارن خواهرشوهرم ماشینی که به جونش بسته بود تصادف کرد باهاش داغون شد یعنی هیچی ازش نموندوخیلی اتفاقای بده دیگه ولی اصلا به رو خودشون نمیارن

دقیقا منم مثل توعزیزم واگذارشون کن به خدا خیر نبینن چه مرگشونه

الان قوی شدی میتونی گریه نکنی؟

مادرشوهرت انگار  مادرشوهر منه یه چیزی میخریم یه کاری میکنیم به ظاهر میگن مبارکه اما دل درد میگیرن،هی میگه میخوای چیکار همون  قبلی بود دیگه!!

باز مال شماها خوبه مادر شوهر من میگه میری به پسرم هر حرفی رو میگی اونو از ما زده کردی منم خیلی ناراحتم چون شوهرم بخاطر کارای خودشون بخاطر حق خوردناشون ظلم کرداشون باهاشون زیاد رفت امد نمیکنه یا بحث میکنن هر چی از دهنش درمیاد بهش میگه اونم به من میگه تو یادش میدی یکی بخاطر این یکیم بخاطر اینکه انقد پیش برادرشوهرام بدمو گفته که یکیشون باهام حرف نمیزنه البته مهمم نیس ولی چون ناحق تهمت میزنه نمیبخشمش ایشاله از عروسای دیگه عوضشو ببینه

مال من همون مبارکم نمیگن عزیزم هزارتا عیب میزارن رو وسیلم بعدم دعوا راه میندازن عقده ایی بیشعور ننه شوهرو میگم خیر ندیده

خیر نینه الهی

به زور خودمو نگه میدارم که کارم به قرص و دکتر اعصاب نکشه ده سال عروس اینام یه روز خوش ندیدم باهاشون عوضی ها

کاش میشد مثل من بری یه شهر دیگه زندگی کنی

بدیا و زخم زیونای خواهرم رو واقعا نمیتونم ببخشم

عروس تازشو خیلی دوست داره چون شوهر اونو بیش اندازه دوست داره اگه بخوان خودشم در راه اونا میفروشه منم همیشه میگم الهی ضربه رو از همونا بخوری الهی اسم اون رو زبونت چشمت به راهش باشه جون بدی. مامانم میگه نفرین نکن خوب نیس ولی نمیدونه که سر این حرفا و کوبیدناشون سر ۳_۴ ماه موهام سفید شدن😭😭

اره خیلی قوی شدم 

آخ خدا خدا

اتفاقا چند وقت پیش مادرشوهرم منو تنها گیر اورد نمیدونی چه سلیطه بازی ای در اورد ،انگشت شو تو هوا تکون میداد واسه من هی پشت سر شوهرم غر میزد، دو سه روز بعدش خودشم فهمیده بود چیا گفته به من میگفت اره من عروس بودم بچه بودما ولی  هر چی میشد خبر نمیبردم 🤣🤣🤣ترسیده بود به شوهرم بگم منم نگفتم واقعیت ،گفتم الان شوهره میره دعوا میکنه بعد این سلیطه ها میگن عروسمون خانواده مارو بهم زد ،حالا هیچ کدومم چشم دیدن همو ندارنا،باباشونم مریضه اونم کردن سپر بلا، که هیچ کی چیزی نگه یه موقع باباهه بهش خط نیفته  حالا یارو هزار سالشه هزار مریضی داره یه کلمه حرف بزنیم فردا میگن عروسمون بابامونو کشته!!! ماشالا خانواده شوهر ماها پکیج کامل از پلیدی هستن

ای کاش نیشد  ،تازه امسال موفق شدم از کوچه نکبتشون بلند بشم برم چند تا کوچه دورتر ،بدبختی شوهرم سالهاست با باباش کار میکنه،ییعنی از حرف و حدیث شنیدن بیزارم دیگه،ا شوهرم بیشتر خرج خونه باباشم میده ولی همش منت رو سرشه... گرفتار شدم واقعا