جاری و برادر شوهرمو نمیتونم هرگز ببخشم . بخاطر تهمت توهین و اینکه به زور از خونه پدر شوهر بلندمون کردن . هروقت یادشون میفتم و خیلی ناراحت میشم یه اتفاقی براشون میفته
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
خواهر شوهر من چون حسادت میکرد بهم سر همه چی دعوا راه انداخت ی مدت شوک عصبی بهم وارد شده بود میلرزیدم ...
ما کلا با هم خوب بودیم این قدر شوهرمو ومادرشوهرم اذیتش میکردن میزدنش من ازش حمایت میکردم دلداریش میدادم خب شوهرم با دختره میرفت گردش واین ور اون ور این خودشیرینی کرده که اینم با خودشون ببرن یعنی این قدر ادمه لجنیه
وای دقیقا ما با پول خودمون مبل خریدیم اومد دید دستشو گذاشت رو سرش به شوهرش گفت وای سرم داره میترکه ب ...
حالا مادرشوهر من چون ما خونه خریدیم داره میمیره یعنی دلش میخواست ما تا آخر عمر مستاجر باشیم گفتم آره ایشالا خونه بزرگتر بخریم فرشام عوض میکنم ببین میخواست بزنتم با دعوا گف دیگ نمیشه دیک نمیتونین خونه بزرگتر نداریم دیک پولش نیست انگار اونا برا ما خونه خریذن
کلا اروممم ولی تو تاپیکم بخوای سر ب سرم بزاری میشورم میزارمت کنار
اره زنه با آبرو ریزی منو بد جلوه داد و مقصر کرد تو درو همسایه گفت من خونشو غصب کردم ...درصورتی که من هیچ کاره بودم و خونه هم مال پدر شوهرم ،حساب پس دادنش باشه برای اون دنیا .تهمت زد که با شوهرش ارتباط دارم .منی که اهل این چیزا نبودم و نیستم
تیکه کنایه های ناحق مادرشوهر خواهرشوهر حسادتشون،اینکه فکرمیکنن پسراشون شازده ان و عروسا کلفت مطبخی، هیچ بزرگتری ازسون ندیدم فقط فضولی و دخالت تو قد لباس و رنگ رژت دارن، شکایت پسرشونم به من میکنن ،همیشه طلبکار و ناراضی ان و متوقع هستن ،بدترین مشکلاتو عروس داشته باشه حق نداره ناراحت باشه حق نداره شکایت کنه و همیشه باید به پسرشون سرویس بده،بعد دختر خودش باید خوش باشه کوچکترین مشکل اون میشه مصیبت، من همیشه نفرین میکنمشون میگم الهی اتیشی که به دل من میندازین خدا به دل و زندگیتون بندازه که وقت اذیت و ازار نداشته باشید یعنی من بمیرم دوباره زنده بشم اینارو نمیبخشم و دارم به زور ریخت نحسشونو تحمل میکنم
خواهر شوهر کثافت من ازبس عذابم داد اگ همین الان بکن مرده از خوشحالی پا میشم میرقصم ولی من نمیتونم ب ...
من که دیگه هیچ کاری ازم برنمیاد،تا پای شکایت بخاطر تهمتش هم رفتم ،اما شوهرم نذاشت دنبالشو بگیرم . ولی خب سعی میکنم نبینمش ببینم هم نگاهش نمیکنم . از شدت تنفر خونم به جوش میاد
دقیقا الان شرایط ترو دارم ولی بااین تفاوت که ۱۸ساعت ازشون دورم تو عقدم ازاینکه شوهرم برام خرج میکنه ...
هیچ وقت جلوشون گریه نکن میشه نقطه ضعفت و ازت سوءاستفاده میکنن. منم اولاش خیلی سریع واکنش نشون میدادم الان بعد از پنج سال از ازدواجم تا چیزی بشه میگن اشکت دم مشکته