مجبور باشه باهاشون رفت و آمد کنه؟
من خسته شدم از این همه ادا و دورویی.
البته مطمئنم اونام از من متنفرن ولی دیگه روانی شدم
یه بار میبینمشون چند روز رفتاراشون و کاراشون اذیتم میکنه.
قبلنا پدرشوهرمک دوست داشتم ولی الان از اونم متنفرم شاید چون مادرشوهرم انقد تو گوش اون خوند که اونم از من متنفره.
نمیدونم چیکار کنم...
شوهرمم باعث این حسم هست بس که همیشع پشتشونه