سلام یه نظر از همتون میخواستم بدونم
اول اینکه من جدا شدم خیلی وقته نزدیک به دوازده ساله و خودم ادامه تحصیل دادم و با هزاران مشکل در کنار درس خواندن رفتم از سالمند شبانه روزی نگهداری کردم که فقط جایی باشه هم درسم بخونم هم محل سرپناهی داشته باشم اینم بگم بعد از جداییم از همسرم دیگه خانواده ام منو راه ندادن تو خونشون چون محیط زندگیمون کوچیک بود شهرمونو میگم گفتن طلاق عیبه و نباید کسی خبر دار بشه که طلاق گرفتی و منم مجبور شدم برم یه شهر دیگه بماند دیگه با چه بدبختیهایی مواجه شدم باز خدا رو شکر خدا هوامو داشت درسم تموم کردم سر کار رفتم شاغل شدم خونه گرفتم و همچنان از خانواده ام دور بودم تا دو سال پیش خانواده من وضعیت مالی خیلی خوبی هم دارن مرحوم پدرم املاک زیادی گزاشتن که افتاد دست داداشم ولی دریغ از یه هزاری به من کمک کنه یا حتی احوالم رو بپرسن طی این دوازده سال هر وقت میرفتم شهرمون اگه اقوامی منو میدید احوال شوهرم میپرسیدن چون کسی بهشون نگفته بودن طلاق گرفتم و خانوادم دوست داشتن من هر چی زودتر برگردم خونه خودم که در همسایه بهم شک نکنن ....هیچی بگذریم همین دو سال پیش به برادرم پیام دادم که تا الان مفتی خوردی و خوابیدی از املاک پدرم نوش جان کردی ولی از این به بعد دیگه سمت هیچ کدوم از زمین و باغ و اینا نری تا قانون مشخص کنه سهممون رو بعد صبح دیدم پیام داده که تیکه تیکه آت میکنم زنیکه آشغال هرزه بهت یه وجب زمین هم نمیدم تیکه تیکه آت میکنم میندازم توی توالت با فوشایه رکیک زده بود منم زنگش زدم گفتم ببین من خیلی سختی کشیدم هر چقدر دادگاه هم طولانی بشه من پیگیر میشم چون بی وجدانی اونم گفت هر قلتی میخای برو بکن من جانبازم هیچ قلتی نمیتونی بکنی .دیگه منم پاشدم اومدم رفتم شکایت کردم دو سال طول کشید کلی هزینه برام تراشیده شد ولی پا پس نکشیدم و در ضمن این آقا نه شورا میومد نه دادگاه طی این دوسال یکبارم نیومد تا همین یه ماه پیش جلبش رو گرفتم برای اجرت المثل ایام تصرف کشیکش کشیدم وقتی دیدم داره میره توی باغ زنگ زدم مامورا اومدن برگه جلب رو نشونشون دادم و خودم رفتم به سمت دادگاه بعد گویا با مامورا دست به یقه هم میشه که من جانبازم و باید احترامم نگه دارین و با یکی از مأموران در میفته من چون ماشین همرام نبود تا رسیدم دادگاه دیدم این آقا داره مغلطه میکنه و فقط توهین میکرد منم رو صندلی نشستم تا وقتی نوبتمون بشه بریم پیش قاضی بعد یکی که از آشناهامون توی همون دادگاه بود گفت بلند شو بیا اتاق من منم رفتم داخل اتاق نشستم ده دقیقه نشد مادرم و خواهرم اومدن من توی اتاق بودم ندیدمشون ولی صداشون رو میشنیدم نگم براتون که چه فوشایه رکیک بهم میدادن که فلان فلان شده سهم چی میخاد از پسرم بخدا قبرشو میکنیم بعد فامیلمون اومد گفت نترس راحت باش درو قفل کرد که نتونن بیان داخل اتاق و منو بزنن خلاصه این خانما اینقدر به من توهین و فحاشی کردن که مامورایه دادگستری انداختنشون بیرون از دادگاه بعد اومدن گفتن بیا برو اتاق قاضی وقتی رفتم دیدم این آقای مثلن برادر هم نشسته شروع کرد به توهین و تحدید من جلوی قاضی که من فقط درخت کاشتم ویلا سازی کردم چیزی برداشت نکردم که بخام مبلغ اجرت المثل بدم این خانم منم گفتم تو هر سال داری میوه صادر میکنی باید حقمو بدی قاضی گفت اگه میشه صلح و سازش کنین بعد دیدم نه بابا این مرد فوشایه کثیف رو در رویه قاضی بهم میگه منم گفتم جناب قاضی من صلح سازشی ندارم و سهمم و اجرت المثلم رو میخام دیگه قاضی نامه زندان نوشت براش و بردنش بعد همون خواهر و مادرش نزاشتن یه روز توی زندان بمونه سریع فرداش پول اجرت المثل رو واریز دادگاه کردن