بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من اوایل ازدواجم خیلی برام مهم بود چون مادر شوهرم منو حساس کرده بود ولی الان اصلا برام مهم نیست.
یادمه اوایل ازدواج یه بار رفتیم عروسی .موقع برگشتن شوهرم رفت ماشین رو از پارکینگ بیاره.خیلی دور پارک کرده بود.مامانش به خاطر اینکه جلو بشینه کلی باهاش پیاده رفته بود جلو نشسته بود بعد که اومدن منو سوار کنن یه لبخند مسخره زد هیچوقت یادم نمیره.
و بالاخره در ۱۱ آبان ۱۴۰۰ من مادر شدم.بعد از ۱۳ سال انتظار...دختر زیبای من از قلبم متولد شد ...خدایا شکرت