سلام. بچه ها من ۱۲ ساله ازدواج کردم.یه پسر ۷ ساله دارم. شوهرم خوبی هایی داره ولی چندتا بدی بزرگ داره که خیلی سخته تحملش. یکیش اینه که خیلی حرف ببر بیاره. یعنی اصلا من حریم خصوصی ندارم همه چیز خونه مون رو میره میگه به خانواده اش. من دیگه یاد گرفتم چیزی نخوام اونا بدونن کلا نمیگم حرف اونا رو هم واسه من میاره همین باعث چندتا دعوای بد شده تا حالا و یه بدی دیگه اینکه تا باهاش خوبی رفتارش اوکی و عالی و محبت و...امان از اینکه یه دعوای کوچولو بکنی میگه برو جدا شو. رفتار افتضاح بداخلاق... و میره دعوا رو به خانواده اش میگه🤢🤢 کلا خانوادگی داغونن. فک میکنن در آسمون وا شده این خانواده ازش افتادن پایین همه رو پایین تر از خودشون میدونن. مدتیه این حس واسم پیش اومده که باید زندگی مستقل داشته باشم پول جور کردم خونه کوچیک بخرم برم پیش مادرم. ماشین و شغل دارم.الان هیچ مشکلی باهاش ندارما زیاد که دعوا نمیکنیم ولی حسم اینه مثلا ۵۰ سالم بشه باید جدا ازش زندگی کنم. همین منو مضطرب کرده . همش ناراحتم. وسواس فکری شده واسم