یادمه دقیقا شب اول بعد عروسیمون . چون تشک دونفره ای ک مادرم درست کرده بود خیلی سنگین بود . و اونم خسته بود
بهش گفتم همینطوری بخوابیم مثلا با پتو بالشت اینا .
خیلی هسته بود گفت باش
واسش گذاشتم ..
باورتون نمیشه اول دعوامون سر این بود ک تو زن نیستی من شب اول رو زمین خشک خوابیدم !
از همون اول با دعوا شروع کرد زندگیمو
تا دوماه دعوا بود یبار عقده های دوره ی نامزدیمو ک بهش ی جمله گفته بودم ..
برداشت گفت ها چیه ؟!.حالا من بهت دست نمیزنم کی میخواد دست بزنه !!!
تا یکماه نزدیکم نشد
لعنت بهش ک زندگیم سراسر شده پرازعقده.
۳ سال دارم تحملش میکنم