تا امروز خونه ظهر خونه بابام بودم
دیروز تا حالا صدبار اومدن با خانوادش برا آشتی
اومد تو اتاق پیشم دست گذاشت رو قرآن گفت جریان دخترخالم دروغ بود نه شمارشو دارم نه ارتباطی باهم داریم
بی محل میکردی فقط خواستم صحبت کنی بی محلی نکنی نمیدونستم اینحوری میشه
مامانش میگفت رفته پیشش التماس که زنمو برگردونین (با مامانش قهر بود)
بابامم کلی باهاش حرف زد و تهدیدش کرد و.. اومدمخونه
تازه پیام به دخترخالش دادم قشنگ سوووخت
به من تیکه میندازه
دخترخالش خیلی رفتازش با من بده از روز اول چشم غره میرفت و حسود بود و حتی شب عروسیم دعوتش نکردم اومده بود
زشت تریم و افتضاح ترین عکسمو استوری کرد گه کل پاهام و کمرم و پیدا بود
شوهرم چقدر تو مجلس گفت عکس استوری نکنین
متاهل بود که تو خیابون دیدمش ..... آره دیگه
شوهرش زن صیغه کرد و معتاده و چند مدت پیش طلاق گرفت
حالا بعد پیامم بلاکم کرد .. از آخرین اسکرین بخونین