میخام خودم و بکشم نمیتونم دیگه صفحه 3

مدیر

عضویت: 1403/06/03

تعداد پست: 487

من قبلا از روی بچگی و خریت با یه پسر دوست بودم واقعا عاشقش بودم اما خدا شاهده نزاشتم کاری کنه با من یا بهم دست بزنه خلاصه خودشو از چشمم انداخت و همچی تموم شد حالا که من دارم زندگیم رو میسازم میخاد کاری کنه نامزدم ولم کنه امروز اومده یه دروغایی میگه واقعا نامزدم حق داره باور کنه جوری که میگه

وای دارم میمیرم نامزدمم یکی دوروزه پیش مجبورم کرد رابطه داشته باشیم حالا میگه تا جایی که من دیدم تو قبلا رابطه داشتی اما خدا شاهده نداشتم نمیدونم چیکارکنم فقط خودکشی درمان منه

1403/10/08

17:56

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

دخترشونمم

مدیر استارتر

عضویت: 1403/06/03

تعداد پست: 487

نباید اجازه میدادیرابطه کامل از جلو ؟

نه بابا از جلو نه

میگه قشنگ معلومه تو از عقب رابطه داشتی😭

1403/10/08

18:05

1 نفر لایک کرده اند ...

پری_روی

عضویت: 1398/08/12

تعداد پست: 571

میخوام درسته نه میخام

نذاشتم درسته نه نزاشتم

اگه اونقد بدبختی که از گرفتن غلط املایی ناراحت میشی بهت میگم اینقد ناراحت شو تا بترکی احمق، اونقد که مغز فاسدت پخش شه وسط سایت 🦍 نگارش فارسی توسط کاربرای دنیای مجازی در حال متلاشی شدنه نجات هرکلمه مثل نجات یه انسانه افراد اگاه اگه اقدامی نکنید فرهنگ این کشور فاسد میشه.....

1403/10/08

18:05

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان ریحانه

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

elham_kk

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 23984

وای دارم میمیرم آبرومو براه بیشرف

آبرویی که قراره به زر زدنای یه اوسکول بره، بذار بره

جفت این احمقا رو از زندگیت بنداز بیرون

نگران رابطتم نباش

بعدا یه آدم زبون فهم درست حسابی که ارزش زنا واسش به لای پاشون نیست میاد تو زندگیت که عاشق خودته نه درگیر کرده و نکرده های گذشته‌ت

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/10/08

18:05

2 نفر لایک کرده اند ...