من با یه پسری دوست شدم بهم گفته بود مجرده بعد از چند بار که رفتیم بیرون گوشیش زنگ خورد نوشته بود عشقم گفتم کیه؟ گفت مامانمه که منم گفتم ادم مامانشو عشقم سیو نمیکنه و بحث کردیم. شماره که رو صفحش افتاده بود سریع حفظ کردم. خلاصه بعد یه مدت دیدم شبا منو میزاره رو لیست بلاک. صبح ها درمیاره بعد با خودم گفتم نکنه زن داره شبا میره خونه از ترس میزاره بلاک لیست ک بهش زنگ نزنم!!!!! وقتی اومد دنبالم بریم بیرون بهش گیر دادم که زن داری و فلان. اخرش مجبور شد و اعتراف کرد که بله زن داره منم گفتم من دیگه نمیتونم باهات باشم که اونم گفت توروخدا باهام بمون من عاشقتم هرچیزی بخوای برات میخرم و فلان. گفتم اصلا نمیخوام باهات باشم دیگه زنگ نزن خدافظ
یک ماه گذشت دیشب زنگ زد من نمیتونم فراموشت کنم اصن بیا قایمکی زن دومم شو منم عصبی شدم چون شماره رو برداشته بودم زنگ زدم به زنش همه چیو گفتم، بیرون رفتنامون، کادو خریداناش و اینا و گفتم من نمیدونستم متاهله . حرفای دیشبشم گفتم
ولی الان نمیدونم چرا دلم یه طوریه پشیمونم بنظرتون اشتباه کردم گفتم؟ هم زنش مطعنم ناراحت شده حالش خرابه هم اگه زندگیشون بهم بخوره چی؟
من از وقاحتش واقعا یه لحظه عصبی شدم اخه زن داشت ول نمیکرد حتی بلاکشم کردم با خط دیگه بهم زنگ زده بود