صبر من م حدی داره
منو چی فرض کرده خر الاغ چی
من سر بارداری م هیچ کس تبریک نگفت حتی سر تعیین جنسیت که فهمیدم دختره شیرینی بردیم مثل ماتم زده ها نگاه کردن شیرینی رو هم نیاوردن
کسی هم تبریک نگفت
یا رفتم سفر شمال و زیارت کسی زنگ نزد از جاری و خواهرشوهر ها و فقط به شوهرم می زنگیدن
منم قبلا بهشون زنگ زده بودم ها
حالا منم از اون موقع دستمو داغ کردم
جاری م رفته بود سفر نگو از اونجا رفته زیارت و من خبر نداشتم اکه خبر هم داشتم عمرا زنک میزدم
بعد دیروز اومده جاری م
مادرشوهرم فوری میگه به زن داداش زیارت قبول گفتی
منم کفتم مگه رفته زیارت گفت اره منم گفتم اهان
باز چند دقیقه بعد برو زیارت قبول بگو
یه نگاه کردم بهش جواب ندادم
یا اون روز میگه خواهرشوهرت بارداره تبریک بگو
منم چفتم منم باردار بودم مسی از شماها تبریک نگفتید
گفت چرا گفتیم تو یادت نیست 🙄😕
ولی وقتی گله می کنم که خواهرشوهر و جاری منو بچه مو محل نمیدن خانم مثل چی طرفداری می کنه که نه خسته بودن فلان بودن
خیلی جلومو گرفتم با مشت نزنم