قبل از اینکه با عشقم وارد رابطه بشم..ی آشنا بود و توی اکیپ و دورهمی های زیادی میدیدمش..یه روز کلا فقط چندساعت پی در پی داشت میرقصید شاید ۷ ۸ ساعت یسره میرقصید.. همه میگفتیم این چی زده...بعد یهو میرفت توی اتاق میشست گریه میکرد بعد با چشای قرمز اشک میومد دوباره میرقصید.. وقتی گریه هاش رو دیدم از همونجا بهش علاقه مند شدم.. گفتم این پسر چه دردی داره ک وسط رقص گریه میکنه..دلم سوخت گفتم حالشو باید خوب کنم..انگار ورژن پسرونه من بود
کم کم نزدیک شدم عاشق شدیم اونموقع فهمیدم که چه زخم ها و خلاهایی داره... بیشتر زخم و خلاهاش رو ترمیم کردم ی شب هایی تا صبح فقط میخندید.حالش خوب شد.
اما روز ب روز من زخمی تر میشدم چون حس بار زیادی روی دوشم بود.. حجم غمم زیاد شده بود.. پس کی زخم های منو خوب میکرد؟... هیچوقت پشیمون نشدم ک عاشقش شدم بنظرم خدا منو سر راهش قرار داد تا چند درصد از زخم هاشو خوب کنم..پسر خوبی بود اما با زخم های زیاد..مثل خودم..