2777
2789
عنوان

کاش منم خانه دار بودم😐🥲

302 بازدید | 33 پست

خوشبحال خانم هایی خونه دارن کارمندم 

خسته میشم صبحا زود پامیشم😭 الان نامزدم ازدواج کردم چکارکنم نهارو😭

مامانم میگه خودم واست درست میکنم ولی بازم تااخرعمرم نمیتونه درست کنه 

خانم های خونه دار خیلی عشق میکنین نه؟ اصلا کی گفته زن باید مستقل باشه زن باید خانم خونه باشه هی به خودشو زندگیش برسه🥲

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

منم کار بیرون رو روست ندارم خانم های شاغل کی وقت می کنن کار خونه انجلم بدن یا بازار برن معمونی برن ،بچه دار هم بشن که هیچ واقعادسخته ،اگر وضع مالی شوهرت خوبه نرو چه کاری هست ادم تموم زندگیش رو کار کنه 

وای نگو..منم تازگی شاغل شدم..خیلی حس خوبی داره که هرماه پول میاد تو حسابت و میتونی هرچیی دوس داری برا خودت بخری بدون فکرو خیال و عذاب وجدان..

من معلمم شما چی شغلته

کاش میشد مثل آواز خوش یک دوره گرد زندگی را بار دیگر با رفیقان دوره کرد....

جاری من صبح ساعت شیش بوی خورشتش میاد اماده میکنه میره سرکار ظهر میاد برنجشو دم میزاره بعد از ظهر با دخترش میره باشگاه از اونجا میرن خرید میان خونه همیشه هم شوهرش احترامشو داره  تو کار خونه کمکش میکنه 

اون وقت منه خونه دار تا لباس زیر شوهرمم میشورم خونه رو تمیز میکنم از صبح تا شب تو خونه هستم اجازه ندارم تا دم در برم شوهرمم هر روز میگه مفت خور تو کدوم زندگی رو میپسندی خانم مستقل یا وابسته؟

من دوام آوردم، بازهم دوام می آورم                                                ولی دلم میخواست معنی زندگی ام                                               چیزی بیشتر از دوام آوردن باشد 

چرا مثلا

مامان من شاغله فرهنگی

صب میره ظهر میاد ولی ناهارش همیشه امادس

یا از شب قبل حاضر میکنه یا عم صب حاضر میکنه بعد ظهر گرم میکنه

یا هم همون ظهر سه سوته درست میکنه 

خانمی که بلد باشه هس

کاربری دست دو نفر شایدم سه نفر هرچی دلمون بخاد میزنیم هرچی دلمون  بخاد میگیم مفهوم شد؟ بخونین قشنگه✨امروز هم به یادِ دورانِ اولِ آشنایی مان فنجان قهوه ام را کنار پنجره آوردم و بر روی صندلی چوبیِ قدیمی روی بالکن نشستم و چشمانم خیره به کوچه بود تا باز هم از کنارِ قلبم گذر کنی و من از ابتدا تا انتها با لبخندی از سرِ عشق بدرقه ات کنم! توهم مرا ببینی و خنده هایمان باهم تلاقی کند برایت دست تکان دهم و توهم دست به سینه چشمکی روانه قلبم کنی)) امروز ساعت ها منتظرت نشستم. تمام خاطره هایمان را چندین بار دوره کردم، گاهی خندیدم و گاهی اشک ریختم، نگرانت شدم، بسیار دیر کرده بودی. اما بازهم به انتظار نشستم. نشستم اما نیامدی که نیامدی... داستانم آنجایی تلخترشد که یادم آمد دیگر همسایه مان نیستی؛ رفتی و هیچ گاه قرار نیست باز گردی! یادم آمد دیگر آنکه باید از کوچه دیگری گذر کند منم، نه تو! قرارمان به باغی سبز تغییر کرده بود. نگاهم به قهوه تلخی که سرد شده بود خیره ماند تا اینکه آسمان برای دلتنگی ما گریه اش گرفت. قرارمان به اندازه کافی دیر شده بود پالتویم رابه تن کردمو چترم را برداشتم کتونی های سفید رنگم را پوشیدم به سوی تو به راه افتادم. تنها قدم زدن زیرِ بارانِ پاییزی بسیار غم انگیز است اما، راهی که آخرش رسیدن به تو باشد را باجان می پیمایم! راستی تو درزیرِ تلی از خاک بوی باران را میشنوی؟ به تو میرسم و خاکت را با تمامِ جان بغل میگیرم و چشمانم به قاب عکست خیره میماند♡چشمانم همزادِ باران میشود و لب به شکوه و گلایه میگشایم)) شاید تقدیرِ میخواست که ما اینگونه کنارِ هم باشیم: تو در سردی خاک و من در این جهانِ سرد غریب و دلتنگ نگهبان خاطره هایمان باشم آری عشق زیبا میکُشد جانِ آدمی را... ــ💔

چرا مثلامامان من شاغله فرهنگیصب میره ظهر میاد ولی ناهارش همیشه امادسیا از شب قبل حاضر میکنه یا عم صب ...

من خب بلد نیستم هنوز غذا درست کنم اصلا 

غذایی هم تازه نباشه نمیتونم بخورم اصلا

وای نگو..منم تازگی شاغل شدم..خیلی حس خوبی داره که هرماه پول میاد تو حسابت و میتونی هرچیی دوس داری بر ...

منم معلممم پولش خوبه هرچی دوست داری میخری صبحا زود پامیشم بدم میاد😂😂عصراهم کلا کلاس خصوصیم

من خب بلد نیستم هنوز غذا درست کنم اصلا غذایی هم تازه نباشه نمیتونم بخورم اصلا

😂😂 پس دیگ چرا به خونه دار و شاغل بودنت گیر میدی وقتی هنوز بلد نیستییی

خب اون غذای تازه س دیگ چیه 

خورشت شب قبل یا صب اماده میکنه شهر هم برنج 

کاربری دست دو نفر شایدم سه نفر هرچی دلمون بخاد میزنیم هرچی دلمون  بخاد میگیم مفهوم شد؟ بخونین قشنگه✨امروز هم به یادِ دورانِ اولِ آشنایی مان فنجان قهوه ام را کنار پنجره آوردم و بر روی صندلی چوبیِ قدیمی روی بالکن نشستم و چشمانم خیره به کوچه بود تا باز هم از کنارِ قلبم گذر کنی و من از ابتدا تا انتها با لبخندی از سرِ عشق بدرقه ات کنم! توهم مرا ببینی و خنده هایمان باهم تلاقی کند برایت دست تکان دهم و توهم دست به سینه چشمکی روانه قلبم کنی)) امروز ساعت ها منتظرت نشستم. تمام خاطره هایمان را چندین بار دوره کردم، گاهی خندیدم و گاهی اشک ریختم، نگرانت شدم، بسیار دیر کرده بودی. اما بازهم به انتظار نشستم. نشستم اما نیامدی که نیامدی... داستانم آنجایی تلخترشد که یادم آمد دیگر همسایه مان نیستی؛ رفتی و هیچ گاه قرار نیست باز گردی! یادم آمد دیگر آنکه باید از کوچه دیگری گذر کند منم، نه تو! قرارمان به باغی سبز تغییر کرده بود. نگاهم به قهوه تلخی که سرد شده بود خیره ماند تا اینکه آسمان برای دلتنگی ما گریه اش گرفت. قرارمان به اندازه کافی دیر شده بود پالتویم رابه تن کردمو چترم را برداشتم کتونی های سفید رنگم را پوشیدم به سوی تو به راه افتادم. تنها قدم زدن زیرِ بارانِ پاییزی بسیار غم انگیز است اما، راهی که آخرش رسیدن به تو باشد را باجان می پیمایم! راستی تو درزیرِ تلی از خاک بوی باران را میشنوی؟ به تو میرسم و خاکت را با تمامِ جان بغل میگیرم و چشمانم به قاب عکست خیره میماند♡چشمانم همزادِ باران میشود و لب به شکوه و گلایه میگشایم)) شاید تقدیرِ میخواست که ما اینگونه کنارِ هم باشیم: تو در سردی خاک و من در این جهانِ سرد غریب و دلتنگ نگهبان خاطره هایمان باشم آری عشق زیبا میکُشد جانِ آدمی را... ــ💔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792