هیچی بچه شیر میدم
بچه هامو فرستادم مدرسه ته تغاری خونه هم خوابه منم الان برم برای خودم چای دم کنم و زندگی رو شروع کنم با نهار پختن و ...دارم صبحانه ایرانی میبینم و نی نی سایت گردی😅
من بچه هامون فرستادم مدرسه. امروز روز تمیز کردن خونست. بمب ترکیده قشنگ....
از یه طرف خوابم میاد دیشب کم خوابیدم از یه طرفم میترسم اگر بخوابم برق قطع بشه نتونم کاری کنم. عجب گیری کردیم بخدا
الان یه نسکافه بود خیلی می‌چسبید زیرلحاف هوای سرد
تازه عروسیشون ک فامیل بوده بلا و تحقیری نبوده با مادر و خواهر و خانوادش سرشون نیاورده باشن ولی می‌میپرستنش آنقدر تو زندگیم موش می‌دوند رفت با همسایه مادرم دوست شد میرفت سفر تا از من چیزی درباره عوضش سالی یبار خونش میرفتیم آنقدر اذیت و متلک که اون 2 ساعت اندازه 200 سال می‌گذشت الانم سرطان داره و دکترا جواب کردن همه جام پشت من بد میگه
