تا اخر بخونید بعد بگید حق داشتم هرچی از دهنم در بیاد بگم یا نه
از بچگی زندگیم سیاه کرده، همش کتکم میزد هنوز جای کتکاش و زخم اش رو بدنمه
۸ سالم بود تو مدرسه خوردم زدم جلو همه با لگد زد تو کمرم گفت بی عرضه بدبخت
مدیرمون اومد سرش داد زد به چه حقی بچه رو میزنی 😔
دوست پسرم که عاشقش بودم خیانت کرد ولم کرد ،
مامانم گفت دوست نداره دیگه بدبخت بیچاره هیچکس دوست نداره
حرم امام رضا کلی گریه داشتم میکردم یهو اومد جلو همه گفت الان مثلا فکر کردی با گریه کردن ادم حسابت میکنن
با پول خودم مجبور شدم ببرمش مشهد
کل راه و غر میزد که اره بمیری با این مسافرتت منو باید میبردی ترکیه دبی اصفهان بگردم نه ابن شهر مزخرف
بعد که رسیدیم به همه میگفت من قلبم پاکه امام رضا منو طلبیده
کل هتل زهر مارم میکرد
تا میومدم غذا بخورم میگفت گشنمه نصف غذاتو بده بهم
همش غر میزد میگفت واسه چی نمیان تمیز کنن چرا کارمند هتل باهامون سرد رفتار کرده
چون اسنپی بهش نگفت خوش اومدید گفت مشهدیا حرومزاده ان
خدا سر شاهده نمیزاشت حرم برم چون خودش میخواست بره خرید
نزاشت یه حرم به دل برم
یبار رفتیم کل حرم افتاده بود دنبالم همش غر میزد همش غر میزد
دختره مژه داشت جلو خود دختره داد زد این خرابا چرا میان
ابرومون برد
خستم کرده دیگه امشب گفت ایکبیری قیافتو دیدی منم هرچی از دهنم درومد بهش گفتم ،
هرچی تحقیر و زخم زبون بلد بودم نثارش کردم
اونم گفت اینم شانس منه از بچه
بعد کلی نفرینم کرد
حالا میترسم نفرینش بگیرتم
من حق نذاشتم؟
۵ روز سفر و زهر مارم کرده