خودم عاشق شوهرم هستم ولی اون حسرت زندگی با یکی دیگه تودلشه و توکارهاش هم متوجه میشم
حوصله ی من و نداره و هر حرفی بزنم بهش برمیخوره وراحت بهم توهین میکنه
با هرچی زن لاس میزنه و قشنگترین نگاه هارو سمت اونها داره
وقتی هم بهش میگم زن توجه و عشق میخواد،عصبانی میشه و جلوی سه تا بچم داد وبیداد میکنه و چاقو ور میداره میزاره کنارش.
بخدا دلم مرگ میخواد،همین الان رفتم لبه تراس گفتم خودم و پرت کنم پایین و خلاص ولی نتونستم،فکر بچه هام و مادر پدرم نذاشت.