سلام ..
ب شدت مغرور بودن و خوادخواهیش و عشقی ک ب بابام داشت و ما دختراشو فدای عشقش کرد ک تو خونه راحت باشن خاستگار زیاد داشتیم از بس تو گوش بابام خوند ک دختر نباید زیاد مجرد بمونه منو خواهرم رو باانتخاب خودشون شوهر دادن ..
بعنوان زندایی بدترین آدمه ولی در جایگاه عمه و خاله و زنعمو خوبه و عروس خوبی هم بوده ولی ب شدت با عمه م ک خیلی مهربونه من عاشقشم دشمنی داره حسادت میکنه من حتی یواشکی میرم خونشون و اونا هم طفلیا بیخبرو سکرت میان خونه م چون بشنوه هزاران حرف میزنه پشت سرشون ..
بین بچه ها فرق گزاشتن و ب شدت پسردوست بودن
ک خیلی خیلی تابلو فرق میزاره ..
هزاران بار شکر میکنم ک اخلاقایه بدش ب من نرسیده و دقیقا برعکس مامانم رفتار میکنم و پشیمون هم نیستم