اونی کسی ک دوسش داشتم ،اون رشته تحصیلی ک قبول نشدم انقد حسرت ب دلم مونده دیگ خسته شدم
نگم بهتره بیخیال
شبیه بقیه دخترا باشم
عشقم
شغلی که دوست داشتم
دوستایی که فوت کردن
خیلی چیزای دیگه
پدرمو یه بار بغل بگیرم چهرش وکامل ببینم فقط ۶سالم بود که شهید شد.تاقیامت حسرتش ب دلم موند
حسرت اینکه توی سن کم وقتی که همش شاید قد یه کف دست بودم ، توی بغل مامانم و با ناز و نوازش اون بزرگ شم و پیشش باشم.
حسرت اینکه توی سالای سخت نوجوونیم که از هر زمان دیگه ای بیشتر به مادرم، محبتش ، توجه و راهنماییاش اجتیاج داشتم کنارش باشم..
حسرت اینکه زمانایی که از دست دادمو دیگه هیچجوره نمیتونم برگردونم.
حسرت شغلو خونه دارم
سفرهای دور دنیا
امروز تشیع جنازه مادربزرگم بود حسرت اینکه این چندهفته با اینکه مدام زنگ میزد بهم اما وقت نکردم دیدنش بیام😭😭😭😭😭 اگر میشه برای شادی روحش یه صلوات بگین ممنون
حسرت.عمو.دارم.چون.عموندارم.فقط.عمه.وخاله.ودایی.دارم
حسرت یه زندگی که نگران پول نباشم
حسرت بوییدن و بوسیدن و بغل کردن بابام
حسرت یه رابطه صمیمانه با خانواده همسرم ( خیلی خشکن ، اهل. رفت و آمد نیستن)
پافر هدیه گرفتم
من تپلم چجوری بپوشمش☹️
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز