2777
2789
عنوان

داستان عشق ده روزه ی من

| مشاهده متن کامل بحث + 2184 بازدید | 109 پست
کلی به خودم رسیدموقتی لوکیشنشو فرستاد و من از جلو ماشینش سر درآوردم چشماش گرد شدکامل فهمیدم از من خو ...

یکم خجالتی شدم

نشستم داخل ماشین

گلو بهم داد

رفتیم کافه

یه قرار عالی

کلی خندیدیم

بعدم منو رسوند و رفت...

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یکم خجالتی شدمنشستم داخل ماشینگلو بهم دادرفتیم کافهیه قرار عالیکلی خندیدیمبعدم منو رسوند و رفت...

اسی باورت میشه تااینجا همین داستان برام پیش اومده حتی زمانش

یک صلوات برام میفرستید❤️

یکم خجالتی شدمنشستم داخل ماشینگلو بهم دادرفتیم کافهیه قرار عالیکلی خندیدیمبعدم منو رسوند و رفت...

اولین بار بود به یه پسر حس پیدا کرده بودم

تا قبل اون از همشون چندشم میشد

اومدم خونه بابت کافه ازش تشکر کردم

اونم تشکر کرد که براش وقت گذاشتم

آخرشبش دیدم پیام داد

شروع کرد ازم تعریف بکنه

چه صدایی

چه چشمایی

چه لباسی چقدر بهت میومد

چه خوشگل قهوه میخوردی

با خودم گفتم این پیاما یعنی مهر تایید به شروع یه رابطه خوووب😍

اولین بار بود به یه پسر حس پیدا کرده بودمتا قبل اون از همشون چندشم میشداومدم خونه بابت کافه ازش تشکر ...

تا اینکه فرداش دیگه پیامی نداد

آنلاین میشد جوابم نمیداد

بهش پیام دادم و ازش خواستم اگه اتفاقی افتاده بهم بگه چون این رفتارش برام اذیت کنندست

اگه حال خودش بده بگه

اگه برا رابطمون اتفاقی افتاده هم بگه

تا اینکه فرداش دیگه پیامی ندادآنلاین میشد جوابم نمیدادبهش پیام دادم و ازش خواستم اگه اتفاقی افتاده ب ...

من انقدر حالم بد بود که از دانشگاه نرفتم خونه

از صبح تا عصر گرسنه توی دانشگاه موندم تا ببینم جوابمو میده یا نه

یادمه یه نمایشگاه کتاب برگزار شده بود توی دانشگاه

رفتم ازش یه قرآن خریدم که بهش هدیه بدم بزاره داخل ماشینش تا ازش مراقبت کنه

حتی یه درصدم با اون همه اتفاق خوب نمیتونستم اون رابطه رو تموم شده درنظر بگیرم

من انقدر حالم بد بود که از دانشگاه نرفتم خونهاز صبح تا عصر گرسنه توی دانشگاه موندم تا ببینم جوابمو م ...

نزدیکای غروب بود دیدم یه اس ام اس طولانی از سمت اون برام اومد.دستام میلرزید نمیتونستم بازش کنم.سر کلاس بودم.بازش کردم خوندمش.خلاصش این بود که تروماهای گذشتش باهاشه و نمیتونه وارد رابطه جدید بشه.تموم این مدتم داشته نقش بازی میکرده تا حال خودشو با یه رابطه جدید خوب کنه ولی نتونسته و الان ازم معذرت میخواد و برام آرزوی موفقیت داره

نزدیکای غروب بود دیدم یه اس ام اس طولانی از سمت اون برام اومد.دستام میلرزید نمیتونستم بازش کنم.سر کل ...

از همه جاهم بلاکم کرده بود

شمارم مسدود بود

عین دیوونه ها زل زده بودم به صفحه گوشی و گریه میکردم

قرآنی که برای خودش خریده بودمو بغل کرده بودم و ازش میخواستم آرومم کنه ولی آروم نمیشدم

فکر میکردم دیگه قرارع قلب شکستم درمان باشع ولی الان قلبم شکسته تر از قبل شده

یه درصدم نمیخواستم باور کنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792