من هیچوقت با هیچ پسری دوست نسده بودم با اینکه خیلی ها میخواستن باهام دوست بشن،
بیشتر دوست داشتم عاشق بشم،
یه کمم از پسرا میترسیدم،خواهرو برادرامم هیچوقت دوست دختر،دوست پسر نداشتن،این مدلی نبودیم
منم با وجود اینکه عاشقش شده بودم ،اصلا بهش زنگ نمیزدم تا اون زنگ نزنه،
وقتی هم با هم تلفنی حرف میزدیم،جوری وانمود میکردم که یعنی حس خاصی بهش ندارم،
ولی اون گویا قصدش از آشنایی ازدواج بود،
برداشت خودمم این بود عاشقم شده ،
یعنی مطمئن بودم عاشقم شده،اصلا اون بود که ویژگی های آدم عشق و بهم گفت،این که وقتی میبینیش قلبت تند تند میزنه،
اینکه وقتی بهش فکر میکنی قلبت فشرده میشه انگاری بدنت داغ میشه،
💔💔💔
گویا اونقدر باهاش سرد برخورد کردم و بی محلی کردم تا ازم نا امید شد،
یه سال طول کشیده بود تا جرات کنه بیاد بهم شماره بده،
البته این موضوع ماله سالها پیشه،