یه مدته خیلی یاد اذیت های کلامیشون میوفتم و اذیت میشم
اینجا میگم تا ذهنم اروم بشه
من پسرم خداروشکر خیلی راحت از پستونک و شیشه وپوشک جدا شد
البته خودم هم تلاش میکردم عجله نکنم بچه رو توفشار واسترس نزارم
یه بار حرف شد داشتم برای خواهرشوهرم میگفتم که ما پستونک بچه رو جا گذاشتیم و همون شب مجبوری روند از پستونک گرفتن شروع شد
وداشتم میگفتم چجوری