برادر م که ۳۸ سالشه خودم ۴۳ سالمه همسرم ۵۰.برادرم هرچی همسرم از پشت گوشی بهش سلام رسوند خودشو زد به کری منم ناراحت شدم بهش پریدم یه جنگی بینمون شد .بعد پدرم که یک تومن بهم جهاز نداده سر مشکل مالی خواهرم امد دنبال طلاهای من .حالا میبینه وضع مالیم بده باز ول کن نیست.
بعد برادر ۴۱ سالم شروع کرد پشت سر همسرم چرت وپرت گفتن که این بی پوله و.....اخرشم مادرم باهام قرار گذاشته بود دوشنبه با پدرم بیاد خونم اصلا حتی به بابام نگفته
انگار مثل یک نوار متصل بهم همشون اوقاتمو تلخ کردن دیگخ دوست ندارم باهاشون معاشرت کنم نظر شماها چیه
به پدر مادرم گفتم دوست دارید بیاید دوست نداریدم نیایید من تصمیم دارم دیگه اصلا خونشون نرم
حتی عید هم حوصله ندارم خونشون برم
یک نفرتی ازشون پیدا کردم نظر شماها چیه
طلا هات رو میخوان؟
ارتباطت رو باهاشون خیلی کم کن
مراقب باش رابطت رو خراب نکنن با شوهرت
مقصرن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز