بااینکه روز مادر همه بچه هاشو دعوت کرده بود جز ما
و بااینکه همه جاتاتونسته آرم بد گفته
حتی شوهرمم نمیخواس بره میگفت اون باما دشمنی میکنه
دورهمی مارو نمیگه .طلاهامو گرفت ب اسم خرید خونه ولی زد ب اسم خودش گفت کرایه آسونه
همه جا راز خونمونو پخش کرده
ولی ب شوهرم گفتم بریم امروز رفتیم
دارم خفه میشم بااینکه سرسنگین نشسته بودم
فقط تودلم خودمو خوردم
بخاطر آبرو بخاطر حرف حدیث نشه رفتم