من نزدیک ۳۸ سالمه و مجردم
بارها و بارها سر فلان پسر آشتا و فلان پسر فامیل ، خواستگارها برام دعا میگیرن ( پیش جادوگر )
جادوهای موکل دار جن آور برام میگیرن و یه چیزایی احساس میکنم ، هم خواستگارام قطع شده یا بی دلیل بهم میزنم ؛ هم یک ریال دستم نمیاد بیاد هم سر چیزای بیخود میره
( از سه رو به اینورم حسشون میکنم { تاپیکشو زدم : باز ساعت جفت دیدم : ساعت ۵:۵ { دشمن شما مخفیانه داره براتون نقشه میکشه : اونروز با خودم گفتم نگاه کنا باز رفتن پیش جاروگر یا زنگ زدن برام طلسم بزنه [ همین طورم شد و از فرداش سایه های سفید ؛ نورهایی میبینم و اینجور چیزا میبینم ؛
میخولم بعد از غسل حیض دوباره جله های باطل سحر شروع کنم چندین روزه نمیتونم برم حمام بی انرژی و بی حالم ، عصبانیم مخصوصا ظهر که صدای اذان از تلویزیون بود عصبانی شدم سرم درد گرفت زود رفتم تلوبزیونو خاموش کردم ؛ واسه کاربرهایی دارم چله های باطل سحر و اینجور چیزا مینویسم یهم بی حال میشم خوابم میگیره ===== انتظارشو داشتم چون بابام یه مغازه قولنامه کزده مامانم بهش گفت ۲ دانگشو بزن به نام این شاید ازدواج نکرد
کارهای به نام زدن و این چیزا رو داداشم انجام میده و ۱۰۰ درصد زنداداشمم میدونه .
دقیقا از شبی که عکس کارت ملیمو فرستادم به داداشم تا کارای اداریشو اتجام بده ( امضاش مونده برای ۱ ماه بعد ) فرداش ساعت جفت ۵:۵ رو دیدم