نمیدونم
میشینم فکر میکنم میگم شاید کارشون فشار داره شاید چون کارگره شاید چون نیس
اینقد شاید میذارم برا دلخوشی خودم
دلم ناخوش تر میشه
بچم دیشب بهش گفت بابا چرا همش داد میزنه چرا سر مامانم داد میزنی
اولا هیچ چیزی جز سکوت نمیکردم الان نه هر حرفی بزنه جوابش رو بدتر میدم چون لیاقت سکوت رو نداره فهم سکوت رو نمیدونه
من تنها دارم بچه های که ادعای مالکیت داره روشون بزرگ میکنم میبرم میارم دیگه بچه ها توان برام نذاشتن درس دادن بچمم ی طرف قضیه
قدر نمیدونه هیچکس از اطرافش ایطور نیس اما این قدر نشناس نمیبینه
مادر بودن سخت ترین کار دنیاس
امروز گریه کردم گفتم خدایا شوهرم از این ور اذیت میکنه بچه هامم ای طرف دیگه نخاستی ی کم راحتی بدی که بتونم صبرم رو از دست ندم