من میدونی تو دوران دبیرستان و دانشگاه مشکلم چی بود ؟
اینکه بابام بدش میومد من بعد از ظهر که مثلا گاهی اوقات تا شب کلاس داشتم میگفت بار آخرت باشه شب میری کلاس یا منو میبرد مدرسه همیشه سر یه موضوع کوچیک منت میزاشت سرم که دیگه نمیبرمت خودت باید بری فلان...
الان دیگه راحت شدم نه من باهاش کار دارم نه اون...