قمر دایه دختر داروغه بوده و جانان خیلی دوسش داشته
نمیدونم با مقصود چه داستانی داشته که میگن مقصود به قتل رسوندتش
دختر داروغه میدونه مقصود اونو گشته هرچی ام به پدر و مادرش گفت اونا هیچ مدرکی نداشتن که ثابت کنن برای همین سکوت کردن
برای همین دختر داروغه به عنوان جانور میره محله مقصود و اونجارو ناامن نشون میده