لطفا لطفا عاجزانه تایپیکو از بین مبرید من هیچ جایی رو ندارم سوال کنم دارم دق میکنم
شوهر من ی جوریه به ظاهر خیلی ادم درست فلانیه
ولی کارایی میکنه که حالمو بهم میرنه ی وقتا وسطه رابطه ی دفعه اسم مثلا خواهرمو میاره نه نستقیما نه مثلا ی چیز میگه راجبش اصلا حس خوبی نمگیرم
فقط یک بار خیلی قبل راجب ی اندام خواهرم سوال کرد
که خیلی حالم بد شده بود
مثلا الان ی چند روزه خواهرم اومده خونمون شوهر من هرشب رابطه میخواد ببخشید همیشه تحریکه
میگم چرا اینجوری میگه دست خودم نیست
مثلا امشب تو بغلش بودم یهو دیدم
مثلا صحبت راجب خودمون برگشت گفت اخیی ابجیتم گناه داره فلاان اصلا حالم بهم خورد
برگشتم هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم
گفتم تو مریضی فانتزی جنسی داری
برای چی الکی تحریک میشی
جوری که راجب یکی صحبت میکنی رو من میفهمم
اونم خیلی بد خوابوند تو چشمم و صورتم
گفت به جون مادرم شنبه طلاقت میدم
اصلا حالا حالم داره ازش بهم میخوره حالم داره ازش بهم میخوره
نمیدونم چیکار کنم نمیتونم دردمو به کسی بگم