2777
2789
عنوان

چادرپوشیدن بخاطرمادرشوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 509 بازدید | 66 پست
منم خانوادم اجبار نکردنیه مدت برش داشتم دیدم حس خوبی ندارم خودم دوباره با عشق سر کردم

وقتی ادم خودش انتخاب کنه خیلی قشنگ تره نه با زور و اجبار مادر پدر حتی ثوابم نداره دیگه چه برسه به خانواده شوهر والا اگر یه روزی حس کنم دوس دارم میزنم ولی اینجوری فشار بزارن روم بیشتر دور میشم ازش

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ  🤍 ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
وقتی ادم خودش انتخاب کنه خیلی قشنگ تره نه با زور و اجبار مادر پدر حتی ثوابم نداره دیگه چه برسه به خا ...

اره دقیقا ادم بدتر زده میشه

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

مثلاچکارکنم؟تاپیکقبلموبخون لطفا

هیچ کجای این ماجرا مقصر تو نبودی ولی فکر کنم خاهر شوهرت فکر کرده تو شوهرتو پر کردی

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
وقتی ادم خودش انتخاب کنه خیلی قشنگ تره نه با زور و اجبار مادر پدر حتی ثوابم نداره دیگه چه برسه به خا ...

شوهرم براش مهم نیست ولی مادرشوهرم چون خانم محترمیه وچادرخط قرمزشه منم پوشیدم ازاول.البته اول شوهرم گفت چادری باش بعدش حجاب وپوشش خودمودیدچیزی نگفت بدون چادرم

شوهرم براش مهم نیست ولی مادرشوهرم چون خانم محترمیه وچادرخط قرمزشه منم پوشیدم ازاول.البته اول شوهرم گ ...

اها خب خداروشکر همسرتون مشکلی ندارن

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ  🤍 ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
چطورباخودم کناربیام؟تاپیک قبلمومیخونی لطفاراهنماییم کنی

در مورد ارث که اونا نمی تونن پول دهه 80 و بدن حتی ساخت و ساز هم کرده باشن اگه بدونه اجازه شما باشه باید قلع و قمع کنن این در تخصصمه و شغلمه میگم باید قیمت روزو بدن. و این مشکل یا توسط دادگاه یا با توافق شما با یک کارشناس معتبر حل میشه. 

ما بیشتر در تخیلاتمان رنج می‌بریم تا در واقعیت.. سنکا

خودش میدونه ولی بخاطرتهدیدالکی شوهرم امشب خیلی بمن بی محلی کردوحالم گرفته شدتوجمع

خب یکی نیست بگه هرحرفی زده داداش خودش زده بتو چکار داره اخه

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
در مورد ارث که اونا نمی تونن پول دهه 80 و بدن حتی ساخت و ساز هم کرده باشن اگه بدونه اجازه شما باشه ب ...

گفتن همون خونه یک طبفه دهه۸۰قیمت میزاریم تقسیم‌به۴ میکنیم وبه تومیدیم یک سهم.ولی من اصلابرام‌ ارثشون مهم نیست حتی چون شوهرم فکراقتصادی نداره وقرارفقط پول توبانک بزاره سودشوبخوره به مادرشوهرم گفتم من مخالف این کاروارث گرفتن همسرمم.ولی ازبی احترامی خواهرشوهراونم جلو۳۰نفرمهمون دلم گرفت

خب یکی نیست بگه هرحرفی زده داداش خودش زده بتو چکار داره اخه

خداخیرت بده امشب مثل چی قیافه گرفته بودوبادکرده بودکه نمیدونین توجمع حدود۳۰نفرمحل من نذاشت حتی زودترکه رفتیم تواتاق۲ساعتی خوابیدوبعدبیرون اومد

خداخیرت بده امشب مثل چی قیافه گرفته بودوبادکرده بودکه نمیدونین توجمع حدود۳۰نفرمحل من نذاشت حتی زودتر ...

اصلا برات مهم نباشه به روی خودت نیار البته ببین من مجردم کلا تجربه ای ندارم تو این زمینه ها ولی به خاطر اون مهمونی رو بخودت زهر نکن

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

[QUOTE=365867446]اصلا برات مهم نباشه به روی خودت نیار البته ببین من مجردم کلا تجربه ای ندارم تو این زمینه ها ولی به خ ...[/QUOTEچون من رفتارم بااوناهمیشه محترمانه است الانم به شوهرم گفتم بروگل بخربریم خونه مادرت 

یهواین بشرامشب اینطوری کردخیرسرش پزشکه 

حتی مبلی روبرای نشستن انتخاب کردکه پشتش به مابود

چطورباخودم کناربیام؟تاپیک قبلمومیخونی لطفاراهنماییم کنی

من در مورد مساله شما دوتا نکته خیلی مهمی کشف کردم چون خودمم این مشکلو داشتم. اون اینه شما خیلی بیش از حد خوبی می کنید و انتظار جبران دارید که متاسفانه برآورده نمیشه و باعث خشم و نفرت میشه. راه حل؛ کمی هم بد باشین آدما ارزش خیر خواهی و اغلب درک نمی کنن ایرادی نداره خوبی نکنید خیر خواه نباشین. دوم یک بیت از مولانا روش مراقبه و تفکر کنید. میگه. با خودم گفتم. ما هم با خودمون بگیم(گفتم با ضمیر خود چند خیال جسمیان/یا تو ز هر فسرده ای سوی دلم رسولکی) میگه با خودم گفتم چقدر خیاله جاسمیان یهنی انسانهای من دار نفس پرستو بکنم. یا تو از هر افسرده ای به سوی دلم رسولکی رسول یعنی پیغام اور یعنی انسانها افسرده که حتی می تونن دکتر و پزشک هم باشن منو غمگین کنن چون خودشون با خوشون درگیر آیا منم باید اونا رو جدی بگیرم و ناراحت بشم. مولانا میگه نه جدی نگیر

ما بیشتر در تخیلاتمان رنج می‌بریم تا در واقعیت.. سنکا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792