به خاطر بیماری برادرم مجبور شدم زندگی و همسرم رو ترک کنم و طلاق

بنظرم خودتم مثل برادرت نیاز ب تیمارستان داری

یا افسرده ای و بی حوصله یا بچه رو کتک میزنی ن تفریحی ن بیرونی مردشورتو ببرن با دل سنگت 

دلت برای پسرت تنگ نشده.ناراحت نیستی داری کلفتی برادرت می کنی اونم داره برات تعیین تکلیف می‌کنه.به جای این که ببریش آسایشگاه اونجا ازش مراقبت کنن داری زندگی جوونیت به پاش می زاری در صورتی که پدر و مادر هم داری .بعد برای دیدن پسرت داری ازش اجازه می گیری اصلا واقعا عاقلی پسرت مدرسه نرفته آوار ه بعد داری کلفتی کسی می کنی که هیچ مسولیتی نسبت بهش نداری .چه مادری هستی تو .خودت از خودت متنفر نیستی نمی دونی این وابستگی برادرت بخاطر مشکل روانی ش .اصلا اصلا حرف غیر قابل باور ..اگر حرف هات تمام دروغ باشه خدا خود ش پودرت کنه که اینقدر اعصاب ما رو خراب کردی

دو ساعته دختر ۷ سالم بغل کردم اشک میریزم

بجای اون طفل معصوم که کنار یک پیرزن،  مظلوم خوابیده صدبار بچمو بوسیدم.دارم خفه میشم فقط

الهی الهی که خدا گره مشگلات استارترو براحتی باز کنه

خودت رو گول نزن تو بخاطر برادرت همسرت رو ول نکردی بخاطر لاشی بازیهای همسرت بود ک ولش کردی اصن تو ولش نکردی اون تورو ول کرد چرا میخوای هعی خودت رو توجیه کنی که اون مقصر نبوده و تو افکارت ی جوری بچینی که مقصر خودتی؟؟؟؟

تو به اندازه کافی تو س سال آسیب دیدی می‌دونی چرا شوهرت اینقدر چشمش دنبال بقیس ؟؟؟ چون براش تکراری شده بودی هم تو هم اون زنه ک بعد از تو وارد زندگیش شد محلش نده خودتو بگیر

اونوقت میبینی تو خوشبخترین زن دنیایی چون اون بهت یه ارزشی میده که هیچوقت از سمتش نیومده برات

درضمن زندگیت رو صرف برادرت نکن نمیگم ولش کن ولی به خودت برس به زندگیت برس 

اولویت اولت خودتی بعد بچت بعد برادرت

اسی جان کاربرای زیادی بهت حرفاشونو زدن

ولی بترس از اونروزی که بخاطر اینکه پسرتون رو رها کردین به همین وضع برادرت در بیاد 

برادرت خیلی خودخواهه ارزش اینکه نگرانش باشیو نداره حقیقتش بشین یروز کامل بهش فکر کن

دقیقا درسته پسرت از خونه اون مرتیکه هست ولی بازم خون تو هم تو رگاشه بخاطر داداشت بچت اذیت نکن

برادرت اعتیاد داره؟

اون از اون خانم که میخواست بچه هاشو بزارع و بره خارج واسه تحصیل اینهم از شما که بچه تو گذاشتی و اومدی پیش داداشت 

و هستن زنهایی که به تن به هر خفتی میدن که پیش بچه شون باشن اونها مادر واقعی ن نه شما

شرایطتتون نمیدونم

فقط میدونم بچت تاوان بی عقلی بزرگتراشو داره میده و اون بیگناه ترینه

تو تاپارسال سر زندگیت بودی یه بچه داشتی شوهر داشتی زندگی مستقل... 

والان فقط یه برادر مریض که برای دیدن بچت اذییت میکنه... 

از یه مشاور عاقل مشورت بگیر تا دیر نشده... 

اسی داداشتو بفرست بیمارستان روانی 

مگه احمقی جگر گوشتو ول کردی

مگه تقصیر توعه که برادرت ارثی مریضه

واییییییی 

دختر یکم فکر کنننن یکم علقتو بیار سر جاش 

پسرت که گناهی نکرده😭

من شما رو یادمه که تو یه سری تاپیکاتون گفتین به خاطر خیانت شوهرتون جدا شدین حالا الان میگین برادرتون!!!!

دارین خودتون رو توجیه می کنین!!!!

اون گذشته تموم شده بگذر ازش.

کل تاپیکت رو نخوندم 

فقط بگم من اگر عالم و آدم جلوی چشمم پرپر بزنن و همسرم همون موقع بگه بریم سینما 

انتخابم بدون لحظه ای تردید همسرم و زندگیمه 

هی میگی گیر افتادم

بابا تو گیر نیوفتادی تو انتخاب کردی بد بخت باشی... ببخشید رک بهت میگم

خونه شوهرت چاله بود انتخاب زندگی با داداشت چاااااه عمیق.. 

اصلا میفهمی تو مسئول کی هستی؟ 

تو همسر  و مادر بودی... 

باز م ببخشید نهایت برادرت از دنیا بره چی میمونه؟ 

کسی ازت تشکر میکنه که ممنون زندگیتو خراب کردی بچتو دیوونه کردی اومدی پرستاری برادرت کردی؟ 

تو حتی جواب خدارو هم باید بدی... 

نه که ثوابی نکردی هم دنیات باختی هم آخرتتو...

بخاطر ظلمی که به اون بچه کردی... حداقل ضربه ای که خورده یه سال از مدرسه عقب افتاده... این کمترین ضربه ای بوده تو بهش زدی.... 

بسه... به خودت بیا

شاید تا الان کسی نبوده بهت بگه اینارو توهم بلد نبودی.. لطفا امشب به کاربرا فکر کن

این بچه عاقبت بخیر نمیشه.. با این همه کمبود 

توهم خیر جوونیتو نمیبینی.