خیلی جلو خودمم گرفتم هیچی نگم نشد…
شما دلت واسه برادری میسوزه که ذره ای شما واسش مهم نیستی و داره به شما و جگر گوشه ات ظلم میکنه؟؟
پای برادری وایسادی و میگی دلم واسش میسوزه و مریضه ولی بچه ۷ساله ات رو ول کردی؟؟؟؟ بچه ای که پناهش شمایی
اون بچه سرما نمیخوره؟؟؟ گناه نداره طفلی؟؟؟
بعد وایمیسی واسه دیدن بچه ات به برادرت التماس میکنی؟؟؟
بعد میگی خدا منو نمیبینه!!! عجیبه واقعا
خدا بهت عقل داده اختیار داده این رفتارا چیه
جمع کن خودت رو
وقتی تو عقل نداری خدا واست چیکار کنه دیگه؟؟؟؟ ببخش آنقدر رک حرف زدم
راستش از اینهمه سادگیت دلم به درد اومد
تنها کسیکه به شما احتیاج داره پسرته، برو خونه خودت و پسرت رو بزرگ کن
تازه چه طلبکار و پررو تعیین تکلیف هم میکنه نمیخوام بچه اونو ببینم، ببند بابا!!!!