دیگه دارم سرد میشم ازش . شوهرمو میگم🥺
واقعا خیلی کوته فکر و نادونه ،
طرز برخورد بلد نیست
ن با من ن با خانوادم نه با خانوادش ، ن با فامیلام ن با فامیلاش
مهمون میاد خونمون گوشی میگیره دستش میچپه گوشه پذیرایی و کلامی با مهمونا حرف نمیزنه . انگار ک اون مهممونه و مهمونا میزبان
خجالت میکشم واقعا از رفتاراتش
دستاش دائم تو دماغشه . میگه فقط وقتی خودمون تنهاییم این کارو میکنم ولی دروغه . بار ها دیدم تو جمع و جایی این کارو کرده چون عادتشه ...
هیچ چیزی رو سر جای خودش نمیزاره . حتی وقتی ک مرتب هم میکنه باز نیازه پشت سرش جمع و جور کنم
من تازه زایمان کردم. اما همش میره تو کوچه بدون توجه ب من و حالِ خرابم . ضبط ماشین رو دستکاری میکنه.ماشین میشوره ، و آویزونه ب اون پراید قراضه .
نصف شبا همش خوابه و خواب . بخام بیدارش کنم یه لیوان آب دستم بده باید نیم ساعت التماس کنم تا شاید بیدار بشه .
توی بی پولی غرقه. هیچ پولی نداریم . همش از روی ندونم کاری های آقا و وام های بی سر و تهی ک گرفت
همش به خاطر بی فکریاش .
من دیگه دارم ازش متنفر میشم در صورتی ک ته دلم دوستش دارم و بند بند وجودم میخاد ک اصلاح بشه
اما داره با تک تک رفتاراش منو از خودش متنفررر میکنه .
چطور فراموش کنم این چیزا رو . چطور کمتر فکر کنم 🥲