شب یلدا همه جمع شدن خونه ما بابام زنگ زد گفت شوهرت بفرست خرید از همه چی بهترین بخره بعد دنگی حساب میکنیم نداشتم دستم خالی بود گوشوارمو فروختم ک بهترینارو بخرم الان هنوزم ک هنوزع اسمی نمیارن ک چقد خرج شد یا چی اینم ب درک ک پیش شوهرم مردم از خجالت ، حالا چند روز دیگ تولد زنداداشمه نامزدن مامانم میگه باید برا تولدش طلا بخرم تازه سی میلیون تو شب یلدا بهش دادن
من واقعا حسودیم نمیشه ب من هیچ ربطی ندارع ولی وقتی چنین دامادی داری ک انقد هواتونو داره کاش یکم قدرشو میدونستن ، بخدا شوهرم ی کارایی براشون کرده ک اصلا نمیدونم چجوری بیان کنم
در عوض خونواده شوهرم ، انقدددددد خوبن انقد بهم تو هر مناسبتی کادو دادن ، الآنم از اونا دورم مادرشوهرم هر چندروز ی بار دوسه تومن میزنه ب حسابم میگه منم عین مادرت نبینم دستتون خالی باشه بهم نگی چون حاملم میگه برو هر چی دوست داری بخر بگو من پول میدم انقد آدمای با شعور و با شخصیتی هستن ک حد نداره
ی چیز دیگه هست هر وقت مادرم اینا یا داداشم اینا میان خونمون توقع بهترین غذاها رو دارن ولی هر وقت میریم خونشون بدترین غذاها و میزارن همیشه بهترینها رو تنهایی میخورن تک خوری میکنن بازم ب من ربطی نداره ولی وقتی میبینی شوهر من هر چی میخره بخشیشو میفرسته برای شما کاش شما هم ...
بنظرتون چکار کنم خجالت میکشم انقد نمک نشناسسن دلم نمیخاد رفت و آمد کنم باهاشون ولی شوهرم دوستشون داره ، الان بابت دنگ شب یلدا خیلی خجالت میکشم ک ندادن چون اگ قرار بود خودمون خرید کنیم با پول خودمون خب نمیرفتم آجیل ب این گرونی بخرم و.... چون گفت دنگ میدیم برو بهترینشو بخر خریدیم