مستقلم عزیزم حقوق دارم دور کاری ام ،مجبور شدم این ماه و اینجا بمونم چند روز دیگه بر میگردم ولی خیلی حس بدیه،اوایل خواهرم میومد نمیموند سریع میرفت میگفتم چرا آخه زود میری اون همسرش هست حالا من یه ماهه محتاج شدم اینجا هر روز حرف هر روز داستان هیچ کس نمیگه فقط هم پدرم هی تکرار هی تکرار دعا کن زودی برگردم ،همسرم زود بیاد برم